بریده‌های کتاب من، شماره سه
کتاب من، شماره سه اثر عطیه عطارزاده

کتاب من، شماره سه

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۲۵ رأی
۳٫۳
(۲۵)
چشم‌هات را دوست دارم چون به مادرت رفته‌اند. دنیا هم که سیاه باشد باز سبزند.
ماه.
گفت آدم‌ها بذرند. کافی است پا روی‌شان نگذاری تا بزرگ شوند.
فارا
حالا ما خودمان‌ایم. خود خودمان. تکه‌پاره‌ایم. دیوانه. دراز. کوتاه. زیادی کش آمده‌ایم. بی‌پدر. مادران سوخته‌ای داریم. بی‌کس‌ایم. بی‌کار. گوش‌های‌مان سوت می‌کشند. سگ می‌شویم. گوسفند سلاخی می‌کنیم. اسب‌ها روی‌مان چهارنعل می‌دوند. چیزهایی می‌بینیم که نیستند. زن‌هایی با صورت‌هایی نورانی. بچه‌هایی دونده دنبال باد. حالا ما خودمان‌ایم. روح‌های‌مان برگشته‌اند و توی صورت‌های‌مان فوت می‌کنند. چشم‌های‌مان گشاد شده‌اند. ایستاده خواب می‌بینیم. دنیا را همان‌جوری می‌بینیم که هست. سیاه.
Kevin
آدم‌ها بذرند. کافی است پا روی‌شان نگذاری تا بزرگ شوند.
Serein
دست‌های سمسار همیشه زخم‌اند. برای همین دوست‌شان دارم. این دست‌ها عادت دارند به زخم شدن.
کاربر ۶۶۶۰۳۹۸
یه روز یه نقاشی می‌خواست اژدها بکشه. بلد نبود. فکر می‌کرد باید اژدها ببینه تا بتونه اژدها بکشه. تمام عمر صبر کرد تا اژدها ببینه. بالاخره یه روز اژدها از دست نقاش خسته شد. رفت پشت پنجرهٔ اتاقش. گفت ایناهاشم. این‌جام. حالا من رو بکش. نقاشه از ترس مُرد.
فارا
من لال نیستم. دهانم بسته شد چون آدم‌ها چیزهایی پرسیدند که به‌شان مربوط نبود.
فارا
هیچ‌کس قبل رسیدن به جایی که باید به‌اش برسد توی هیچ راهی گم نمی‌شود.
فارا
نشانهٔ آدم عاقل این است که افسار فکرش دست خودش باشد.
نیتا
«مگذار باد پریشان کند مگذار باد به یغما برد از شانه‌های تو خاکستری که از عصارهٔ خون است»
Judy

حجم

۱۶۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۶۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۴۸,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد