بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یک سرزمین موعود | طاقچه
۳٫۹
(۱۸)
تمرین ارزش‌هایی را می‌دیدم که زمانی مادرم به من یاد داده بود؛ اینکه چطور می‌توانی نه با کوبیدن دیگران که با بالا بردن آن‌ها قدرتمند شوی
tomorrow
عادت به خواندن را از همان ابتدای کودکی از مادرم آموختم. هرگاه گله می‌کردم که حوصله‌ام سر رفته است یا زمانی که توان مالی برای فرستادن من به مدرسهٔ بین‌المللی اندونزی را نداشت یا وقتی مجبور بود مرا با خودش به اداره‌اش ببرد، چون پرستار کودک نداشت، به من می‌گفت کتاب بخوانم.
عبدالوهاب
او که از نژادپرستی بیزار بود، نه یک‌بار که دوبار با مردانی به‌جز نژاد خودش ازدواج کرده بود و آنچه را عشقی بی‌قیدوشرط می‌نامند، در حق دو فرزند سیاه‌پوستش کامل کرد.
عبدالوهاب
آدم‌هایی در دنیا هستند که فقط به فکر خودشان‌اند. آن‌ها تا زمانی که به خواستهٔ خودشان می‌رسند، برایشان فرقی نمی‌کند چه بلایی سر دیگران می‌آید. آن‌ها دیگران را خُرد می‌کنند تا خودشان مهم جلوه کنند. مردمانی نیز هستند که مخالف این عمل می‌کنند. آن‌ها می‌توانند تصور کنند دیگران چه احساسی دارند و مطمئن می‌شوند کارهایی را که به دیگران آسیب می‌زند، انجام ندهند.»
عبدالوهاب
عاشق مردان و زنانی شدم که با آن‌ها کار می‌کردم: مادر مجردی که در یک بلوک مخروبه زندگی می‌کرد، اما هر چهار فرزندش را به کالج فرستاد؛ کشیشی ایرلندی که هر شب درهای کلیسا را باز می‌گذاشت تا کودکان خیابانی به آنجا پناه بیاورند و گزینهٔ بهتری از گانگستر شدن برای ادامهٔ زندگی داشته باشند؛ کارگر فولادی که بیکار شده بود و حالا تصمیم گرفته بود ادامه تحصیل دهد تا یک مددکار اجتماعی شود.
عبدالوهاب
دنیا از دید مادرم سرشار از فرصت‌هایی برای اشاعهٔ اخلاق بود. اما من هرگز او را آدمی ندیدم که خودش را درگیر کمپین‌های سیاسی کند. او نیز مانند پدر و مادرش نسبت به برنامهٔ کاندیداها، خط‌مشی‌ها و باورهایشان بدگمان بود و ترجیح می‌داد ارزش‌هایش را دربارهٔ موضوعات جزئی‌تر بیان کند.
عبدالوهاب

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۷۶ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۷۶ صفحه

قیمت:
۱۰۹,۹۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد