بریده‌هایی از کتاب روان شناسی پول

نابغه فردی است که وقتی افراد اطرافش عاقلانه عمل نمی‌کنند، می‌تواند کارایی متوسطی داشته باشد. ناپلئون

تنها راه برای دانستن این‌که چه مقدار غذا می‌توانید بخورید خوردن تا زمانی است که بیمار شوید. تعداد کمی از افراد این کار را امتحان می‌کنند زیرا بالاآوردن (تهوع) بیش از هر لذتی که غذاها دارند آزاردهنده است. این منطق بنا به دلایلی در تجارت و سرمایه‌گذاری دنبال نمی‌شود و بسیاری از افراد فقط در صورت شکست و اجبار، دست از کسب ثروت بیش‌تر برمی‌دارند. این موضوع می‌تواند به همان سادگیِ کارکردن تا حد خستگی شدید در محل کار یا سرمایه‌گذاری پرخطرِ وسوسه‌انگیز اتفاق بیفتد.

این کار کاملاً احمقانه است. اگر چیزی را که برای شما مهم است برای چیزی که برای شما مهم نیست به خطر بیندازید، منطقی نیست.

نیش کوتَه بدبینی غالب است، در حالی که قدرت قوی خوش‌بینی مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

اما سرمایه‌گذاری خوب لزوماً کسب بیش‌ترین سود نیست، زیرا بیش‌ترین سودها مانند اتفاقاتی‌اند که قابل تکرار نیستند. سرمایه‌گذاری خوب مربوط به کسب سود خوبی است که پایدار باشد و برای طولانی‌ترین زمان قابل تکرار باشد. این زمانی است که خودِ ترکیب کارش را انجام می‌دهد.

«همیشه چیزهایی که قبلاً هرگز اتفاق نیفتاده رخ می‌دهند.»

اکثر مردم وقتی با چیزی که نمی‌فهمند روبه‌رو می‌شوند، متوجه نمی‌شوند که آن را نمی‌فهمند، زیرا قادر به ارائهٔ توضیحی هستند که بر اساس دیدگاه و تجربیات منحصربه‌فردشان در جهان منطقی باشد، هرچند آن تجربه‌ها محدود باشند. همهٔ ما می‌خواهیم دنیای پیچیده‌ای که در آن زندگی می‌کنیم منطقی باشد. بنابراین، داستان‌هایی برای خودمان می‌گوییم تا جای خالی نقاط کور را پر کنیم.

جذابیت عقلانی بدبینی از دیرباز شناخته‌شده است. جان استوارت میل در دههٔ ۱۸۴۰ نوشت: «گروه بزرگی از افراد کسی را به‌عنوان عاقل مورد تحسین قرار می‌دهند که وقتی دیگران امیدوارند، ناامید می‌شود، نه کسی که وقتی دیگران ناامیدند، امیدوار باشد».

این بدان معنا نیست که وقتی در مورد پول فکر می‌کنیم باید تاریخ را نادیده بگیریم. اما تفاوت ظریفی وجود دارد: هر چه به گذشتهٔ طولانی‌تری بنگرید، نکات مهم عمومی‌تری به دست می‌آورید. موارد عمومی مانند رابطهٔ افراد با طمع و ترس، نحوهٔ رفتار آن‌ها تحت فشار روانی و چگونگی واکنش آن‌ها به مشوق‌ها به مرور زمان تثبیت می‌شوند. تاریخچهٔ پول برای این نوع چیزها مفید است.

اما ثروت پنهان است. ثروت درآمد خرج‌نشده است. ثروت انتخابی است که هنوز برای خرید بعدی استفاده نشده است. ارزش آن در ارائه‌دادن انتخاب‌ها، انعطاف‌پذیری و رشد است تا در آینده قادر به خرید چیزهای بیش‌تری باشید.

اما راه ثروتمندشدن این است که پولی را که دارید خرج کنید و پولی را که ندارید خرج نکنید (بدهی نداشته باشید).

وقتی اکثر مردم می‌گویند که می‌خواهند میلیونر شوند، منظورشان در واقع این است که «می‌خواهم یک میلیون دلار خرج کنم». و این به‌معنای واقعی کلمه بر خلاف میلیونربودن است.

فروتنی، مهربانی و همدلی احترامی بیش از مدل ماشین‌تان برای شما به ارمغان می‌آورد.

نکته این است که سقف مقایسهٔ اجتماعی به‌قدری بالاست که در واقع هیچ‌کس هرگز به آن نخواهد رسید. که به‌معنای نبردی است که هرگز نمی‌توان در آن برنده بود، یا این‌که تنها راه پیروزی این است که در همان ابتدا نبرد نکنید ــ پذیرش این‌که می‌توانید به‌اندازهٔ کافی داشته باشید، حتا اگر کم‌تر از اطرافیان‌تان باشد.

موفقیت مالی از نوع علوم سخت نیست، بلکه مهارتی نرم است، به‌طوری که نحوهٔ رفتارتان از آن‌چه می‌دانید مهم‌تر است.

جهان مملو از چیزهای واضحی است که احتمالاً هیچ‌کسی تاکنون مشاهده نکرده است.

یک تعریف خوب از زن یا مرد نابغه در سرمایه‌گذاری آن است که وقتی همهٔ اطرافیانش دیوانه‌وار یا احمقانه عمل می‌کنند، می‌تواند به‌طور متوسط کار کند.

تعریف ناپلئون از نبوغ نظامی این بود: «نابغه فردی است که وقتی افراد اطرافش عاقلانه عمل نمی‌کنند، می‌تواند کارایی متوسطی داشته باشد.».

مطالعهٔ تاریخ باعث این حس می‌شود که انگار چیزی را درک کرده‌اید. اما تا زمانی که آن را تجربه نکرده و عواقب‌اش را شخصاً حس نکرده باشید، به‌اندازهٔ کافی آن را درک نمی‌کنید تا باعث تغییر رفتارتان شود.

معتقدم مهم‌ترین دلیلی که باعث این اتفاقات می‌شود این است که به ما یاد داده‌اند به پول از راه‌های بسیار شبیه فیزیک (با قوانین و قواعد) و نه مانند روان‌شناسی (با احساسات و تفاوت‌های ظریف) فکر کنیم. و این موضوع برای من به همان اندازه که جذاب است، مهم نیز هست.