بریده‌هایی از کتاب روان شناسی پول

گراهام دربارهٔ ثروت جی‌ای‌آی‌کو خودش نوشت: «یک لحظه شانس یا یک تصمیم کاملاً زیرکانه. آیا می‌توانیم آن‌ها را از هم تفکیک کنیم؟» راحت نیست. به همین ترتیب، ما فکر می‌کنیم مارک زاکربرگ به‌خاطر رد پیشنهاد یک میلیارد دلاری یاهو در سال ۲۰۰۶ برای خرید شرکت‌اش نابغه است. او آینده را دید و به داشته‌های خود پای‌بند بود.

موفقیت مالی از نوع علوم سخت نیست، بلکه مهارتی نرم است، به‌طوری که نحوهٔ رفتارتان از آن‌چه می‌دانید مهم‌تر است.

همهٔ ما کارهای احمقانه‌ای با پول انجام می‌دهیم، زیرا همهٔ ما در این بازی نسبتاً تازه‌کاریم و آن‌چه برای شما احمقانه است ممکن است برای من منطقی باشد. اما هیچ‌کس دیوانه نیست. همهٔ ما بر اساس تجربیات منحصر به فرد خودمان که به نظر می‌رسد در آن لحظه برای‌مان معنا دارد تصمیم می‌گیریم.

وقتی بحث پول مطرح می‌شود، ترفند ذهنی‌ای که برای خودمان به کار می‌بریم تحسین بیش از حد افرادی است که پیش‌تر کار مورد نظر را در شرایط دیگری انجام داده‌اند. تجربهٔ رویدادهای معین لزوماً شما را برای آگاهی از اتفاقات آینده توانمند نمی‌کند. در حقیقت به‌ندرت این اتفاق می‌افتد، زیرا تجربه بیش‌تر از تواناییِ پیش‌بینی به اعتماد به نفس بیش از حد منجر می‌شود.

مهم‌ترین عامل محرک برای هر چیز وابسته به پول، داستان‌هایی است که مردم برای خودشان تعریف می‌کنند و اولویت‌هایی است که آن‌ها برای کالاها و خدمات دارند. آن‌ها بی‌تغییر باقی نمی‌مانند و با فرهنگ و نسل تغییر می‌کنند. همیشه تغییر می‌کنند و همیشه نیز تغییر خواهند کرد.

«هیچ چیزی به آن خوبی و بدی که به نظر می‌رسد نیست

فردی که در فقر بزرگ شده است، در مورد ریسک و پاداش به طریقی فکر می‌کند که کودک یک بانک‌دار ثروتمند هر چه‌قدر هم تلاش کند نمی‌تواند آن را درک کند

خوش‌بختی فقط نتایج منهای انتظارات است.

آن‌ها برای به‌دست‌آوردن پولی که نداشتند و نیاز نداشتند، آن‌چه را که داشتند و نیاز داشتند، به خطر انداختند. و این احمقانه است.

دو موضوع وجود دارد که خواه به آن علاقه داشته باشید یا نه زندگی‌تان را تحت تأثیر قرار می‌دهد: پول و سلامتی.

«هر شغلی تا زمانی که آن را خودتان انجام ندهید به نظر آسان می‌رسد».

تصمیمات خوب همیشه منطقی نیستند. گاهی اوقات باید بین شادبودن یا «درست» بودن انتخاب کنید.

از نظر من، استقلال به این معنا نیست که دیگر کار نکنید. به این معناست که فقط کاری را که دوست دارید، با افرادی که دوست دارید، در زمان‌هایی که دوست دارید و تا زمانی که می‌خواهید، انجام دهید.

اگر بگویید ما رکود بزرگی خواهیم داشت، روزنامه‌ها برای مصاحبه با شما تماس می‌گیرند. اگر بگویید در حال حرکت به سمت رشد متوسط هستیم هیچ‌کس به حرف‌تان اهمیتی نمی‌دهد. اگر بگویید ما در حال نزدیک‌شدن به رکود بزرگ بعدی هستیم، به تلویزیون دعوت خواهید شد. اما اگر ذکر کنید که روزهای خوبی در پیش است، یا بازارها فضایی برای حرکت دارند، یا این‌که شرکتی دارای پتانسیلی عظیم است، واکنش همهٔ مفسران و ناظران این است که شما یا فروشنده هستید یا به طرز مضحکی با ریسک‌ها ناآشنایید.

در نامه‌ای پس از تولد پسرم برایش نوشته بودم: «ممکن است فکر کنی ماشینی گران‌قیمت، ساعتی فانتزی و خانه‌ای عظیم می‌خواهی. اما به تو می‌گویم، این‌ها را نمی‌خواهی. آن‌چه می‌خواهی احترام و تحسین دیگران است و فکر می‌کنی داشتن چیزهای گران‌قیمت آن را برایت به ارمغان می‌آورد. تقریباً هرگز این اتفاق نمی‌افتد، خصوصاً از طرف افرادی که می‌خواهی به تو احترام بگذارند و تو را تحسین کنند».

داشتن حس قوی کنترل فرد بر زندگی، در مقایسه با دیگر شرایط عینی مورد بررسی، احتمال ایجاد حس خوش‌بختی بیش‌تری را به همراه دارد. بیش‌تر از حقوق‌تان. بیش‌تر از اندازهٔ خانه‌تان. بیش از اعتبار شغل‌تان. کنترل بر انجام کاری که می‌خواهید، زمانی که می‌خواهید، با افرادی که می‌خواهید، گسترده‌ترین متغیر سبک زندگی است که باعث شادی افراد می‌شود.

اسکات گالووِی، استاد دانشگاه نیویورک، ایده‌ای در این زمینه دارد که به‌خاطرسپردن آن هنگام قضاوت در مورد موفقیت ــ خود و دیگران ــ بسیار مهم است: «هیچ چیزی به آن خوبی و بدی که به نظر می‌رسد نیست».

اسکات گالووِی، استاد دانشگاه نیویورک، ایده‌ای در این زمینه دارد که به‌خاطرسپردن آن هنگام قضاوت در مورد موفقیت ــ خود و دیگران ــ بسیار مهم است: «هیچ چیزی به آن خوبی و بدی که به نظر می‌رسد نیست».

«تاریخ هرگز تکرار نمی‌شود. انسان‌ها کارهای تکراری می‌کنند»

انجام کاری که عاشق‌اش هستید مطابق با برنامه‌ای که از کنترل‌تان خارج است، می‌تواند مانند انجام کاری حس شود که از آن متنفرید.