بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اعترافات یک کتاب خوان معمولی | صفحه ۷ | طاقچه
کتاب اعترافات یک کتاب خوان معمولی اثر آنه فدیمن

بریده‌هایی از کتاب اعترافات یک کتاب خوان معمولی

نویسنده:آنه فدیمن
امتیاز:
۳.۴از ۳۲ رأی
۳٫۴
(۳۲)
در یکی از تولدهای قبلی‌ام، جورج نسخهٔ دوجلدی دورترین شمال را به من داد: روایت فریتجوف نانسن از سفر ناموفقش با کشتی برای رسیدن به قطب شمال. لبه‌های کتاب باز نشده بودند. با ناخن‌های نابلدم که ورق‌ها را از هم باز می‌کردم، غصه‌دار شدم. این کتاب‌های زیبا در ۱۸۹۷ منتشر شده بودند و حتی یک‌نفر هم آن‌ها را نخوانده بود. آن‌ها را به هرکس شد، امانت دادم تا جبران نوازش‌هایی باشد که یک‌قرن از آن محروم مانده‌اند.
me
پیش خودم فکر کردم: «دستت برایم رو شده پدر اوریلی. همان حقهٔ قدیمی هندوانه زیر بغل گذاشتن که ما بهتر از مردانیم، پس لازم نیست با آن‌ها برابر باشیم.»
me

حجم

۲۰۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۲۰۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
۲۴,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۶
۷
صفحه بعد