بریدههایی از کتاب جاده یوتیوب
۳٫۸
(۵۶)
نمیدانم ایراد از ماست یا سیستم آموزش و پرورش؟ دستکم شش - هفت سال، عربی جزء دروسمان بوده؛ اما دریغ از اینکه بتوانیم یک جمله با عربزبانها همکلام شویم!
محمدرضا میرباقری
یادم هست با شهید صدرزاده که صحبت میکردم، میگفت اوایل دنبال شهادت بودم و مدام فکر میکردم که شهید بشم. از حاجقاسم شنیده بود: «دنبال شهادت نرو که اگه دنبالش بری، بهش نمیرسی.»
حاجقاسم توی جنگ گفته بود: «هرکس میخواد شهید بشه، دستشو بالا بگیره.» بعد اسم کسانی رو که دستشون رو بالا آورده بودن، خط زده بود. ما اومدیم اینجا خدمت کنیم. دعای حضرت آقا تو مشهد بعد از سال تحویل، خیلی زیبا بود. من هم خودم تا همین چند روز پیش، مدام تو فکر این بودم که: خدایا، این سفر رو سفرِ آخرمون قرار بده! توی خونه عکسهای صدرزاده، سجاد عفتی، عمار، قدیر سرلک و سیاح طاهری جلوی چشمامه. وقتی این عکسها رو میبینم، مدام غبطه میخورم. حضرت آقا تو مشهد دعا کردن: «برای این حقیر و همهٔ کسانی که آرزوی شهادت دارن، آخرین پلهٔ زندگیشون رو شهادت قرار بده!»
fatemeh
«با عمار و رفقا اصطلاحی داشتیم که به اینجور جاها میگفتیم: جادهٔ یوتیوب. اگه بری میذارنت رو صندلی، سرتو میبُرن و فیلمتو مستقیم میذارن تو یوتیوب!»
محمدرضا میرباقری
«کاش بعضی از آقایونِ روشنفکر بیان اینجا رو ببینن! اینکه شب بخوابی و واقعاً حس نکنی و ندونی صبح چه اتفاقی میافته؟ مُردهای، زندهای، شهرت دستته، نیست؟! هر آن تلفنت زنگ میزنه و نمیدونی بچهتو کشتن، پدرتو و شوهرتو کشتن، اونو دزدیدن، گرفتن، بردن! وقتی هرجومرج شد، دیگه هرجومرج شده؛ صاحبی نداره که.
راحله
عدهای فقط دنبال شهدای خوشگل و خوشتیپ هستن. پدر و مادر شهیدی میشناسم هیچوقت نمیتونن سر قبر بچهشون فاتحه بخونن؛ همیشه دخترا روی قبرش یا سفرهٔ عقد پهن کردن یا سفرهٔ نذری!
محمدحسین
گفتم: «اونوقت طرف توئیت میزنه: اگه تو سوریه خرج نمیکردیم، میتونستیم ریزگردهای خوزستانو حل کنیم!» مجید هم گفت: «اونوقت خوزستانی نبود که بخوای ریزگردشو حل کنی!»
راحله
سوریها، آتش به آتش سیگار میگیراندند. انگار توی سالن مه گرفته بود! مجید شاکی شد: «اینها آشغال میکشند!» خندید: «کم بکش، ولی خوب بکش.» گفتم: «اگه شهید شدی، هفتهٔ مبارزه با دخانیات برات پوستر میزنیم و زیرش مینویسیم: پیام شهید: کم بکش، ولی خوب بکش.»
soleimannejad.ir
پشت در، باز دستخطّ عمار را دیدم. روی دیوار گچی نوشته بود: «ای همهٔ زندگیام حسین!»
محمدحسین
توسلاتش بیشتر بوی امام رضا میداد. نمیشد جلوش اسمِ امام رضا و مشهد رو ببری. میریخت به هم. هر وقت دلشکسته میشد، ذکر «یا جواد» میگرفت...
محمدحسین
ما میخوایم عربستان و اسرائیل رو نابود کنیم. برای همین، حالا حالاها باید زنده باشیم.
محمدحسین
حجم
۱۶۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۶۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۴۶,۸۰۰
تومان