بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شکار هیولا | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب شکار هیولا اثر محمد سرشار

بریده‌هایی از کتاب شکار هیولا

نویسنده:محمد سرشار
انتشارات:نشر معارف
امتیاز:
۴.۴از ۵۵ رأی
۴٫۴
(۵۵)
ما نباید مستقیماً وارد جنگ با ایران بشویم. آنها یک قدرت ناشناخته در منطقه هستند ....
رفیعی
نمایشگاه سالآنه دستاوردهای هوافضای سپاه! مبارک باشد. با این قدرتی که نیروهای هوافضای سپاه داشت، یک سال خیلی زیاد بود! هر فصل می‌بایست برایش یک نمایشگاه برگزار می‌کردند.
Narjes
نجات‌غریق‌ها می‌گویند قویترین موجودات دنیا آنهایی هستند که دارند غرق می‌شوند. همهٔ زور عمرشان در آن چند دقیقه آخر جمع می‌شود.
کاربر ۶۷۵۲۶۵۵
بله. واقعاً بیچاره مردم بیگناهش. برای همین، خواهرخوانده شهر «هیروشیما» ست که شما روی سر آن بمب اتمی انداختید. من هیروشیما را می‌شناختم. ما در آنجا پایگاه نظامی داشتیم و بعضی از همرزمان سابقم به آنجا اعزام شده بودند. سیمرغ با هیجان پرسید: می‌دانستید «بی ۲۹» ای که آن بمب اتمی را روی سر مردم بیگناه هیروشیما انداخت، بعدها از عذاب وجدان دیوانه شد؟
Narjes
اینجا دشت سردشت است. سی سال پیش، هواپیماهای بعثی، با بمبهای شیمیایی‌ای که شما بهشان داده بودید به مردم اینجا حمله کردند. حمله شیمیایی؟! بله. سردشت اولین شهری در دنیاست که به آن حمله شیمیایی شده. خیلی هم شهید و جانباز داده.
Narjes
گزارش قاهر که تمام شد، رهبر از روی صندلی بلند شد. همه روی پا ایستادند. رهبر از این همه موفقیت خشنود بود. گفت: «مهمترین درس این نمایشگاه، اثبات استعداد و توانایی ملت ایران برای ورود به میدانهای دشوار و میدانهایی است که دشمن قصد ممنوع‌الورود کردن آنان، به آنها را دارد.» قاهر، دفتر یادبود نمایشگاه را جلو برد و گفت: حضرت‌آقا! امکانش هست برایمان رهنمودی بنویسید؟ رهبر ایران لبخند زد و قبول کرد. بعد عصا را روی دست راستش گذاشت و با دست چپ نوشت: «این نمایشگاه، به همهٔ ما مسئولان پیام اقتدار و توانایی درونی را می‌دهد؛ و اعلام می‌کند که ما می‌توانیم.»
Narjes
قاهر لبخندی زد و گفت: دست خدا پشت سر ماست. ما هم فعلاً قصد حمله به آمریکا را نداریم. فقط اجازه نمی‌دهیم کسی مزاحم یک شهروند آمریکا و یک شهروند ایران در سفر مسالمت‌آمیزشان به آنجا بشود! شما را تحویل همسرتان می‌دهیم و برمی‌گردیم. حاجی گفت: حالا که تا آنجا می‌رویم، برویم کاخ سفید را هم بگیریم و حسینیه کنیم! قاهر قاه قاه خندید. برای نخستین بار بود که آن قدر می‌خندید. گفت: تا وقتی جوانهایی مثل آقای بیست و سیمرغ هستند، نوبت به پیرمردهایی مثل من و شما نمی‌رسد، حاجی. اینها آتشِشان از من و شما تندتر است!
Narjes

حجم

۲۳۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

حجم

۲۳۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

قیمت:
۳۸,۲۵۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد