بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب اثر جلیل صفربیگی

بریده‌هایی از کتاب هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب

۳٫۸
(۶)
ما این کم و کاست را نمی‌دانستیم دل آنچه که خواست را نمی‌دانستیم باورکن اگر عنایت عشق نبود دست چپ و راست را نمی‌دانستیم
یك رهگذر
رفتند پرنده‌های نقاشی من من مانده‌ام و مداد رنگی‌هایم
یك رهگذر
زیبایی تو خواب مرا ریخت به هم آرامش مرداب مرا ریخت به هم زیبا تر از آنی که تحمل بکنم زیبایی‌ات اعصاب مرا ریخت به هم
یك رهگذر
انگار همیشه جای یک تن خالی است انگار کسی نیست نه! اصلن خالی است یک نیمکت نشسته دارم در خود جای دو نفر همیشه در من خالی است
یك رهگذر
با تو دل من پر از کبوتر شده است حال من و شعرهام بهتر شده است حالا تو منی و من تو هستم، با تو تنهایی من چند برابر شده است
یك رهگذر
می‌گریم و چشمهایم از ابر پر است کافی است که دیگر دلم از صبر پر است
یك رهگذر
خوش‌خطّ و تمیز و شیک، عاشق شده است افتاده به جیک جیک، عاشق شده است یک قلب کشیده است و تیری در آن خودکار سیاه بیک عاشق شده است
behdani
مرگی که همین وظیفه زندگی است مُهری است که بر صحیفه زندگی است اشک همه را اگر چه در می‌آرد بامزه‌ترین لطیفه زندگی است
مهران کاسب‌وطن
ای اصل امید! بیم‌ها را دریاب بابای همه! یتیم‌ها را دریاب هر چند خدا خودش کریم است آقا لطفی کن و یاکریم‌ها را دریاب
ادیب
سرمایه گذاشتیم ما در نیزه در تیر سه شعبه زره و سر نیزه شمشیر فروشی بزرگی زده‌ایم باید برود این همه سر بر نیزه
f_altaha

حجم

۹۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۹۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان