من خستهام از توالی زندگیام
از این همه ماستمالی زندگیام
انگار فقط سکوت انداختهاند
بر روی نوار خالی زندگیام
behdani
هر روز به ما اگر که سر هم بزنی...
بر ریشه خواب ما تبر هم بزنی...
آقا! تو که خوب میشناسی ما را
زنگ در خانه را اگر هم بزنی...
f_altaha
تا دید مرا، گفت که خوشحالم، مُرد
دردی نکشید و گوهرم را هم بُرد
شرمنده روی ماهتم سعدی جان
اعضای مرا همین بنی آدم خورد
f_altaha
هر چند کلاس درس او یک واحه است
راهی که به آنجا نرسد بیراهه است
پیران همه طفل مکتب او هستند
این پیر طریقتی که خود ششماهه است
𝓂𝓈𝒾.𝒽𝑜𝓈𝑒𝒾𝓃𝓏𝒶𝒹𝑒𝒽
باران که گرفته است تسبیح به دست
دارد صلوات میفرستد بر تو
Khadem
خورشید که با چراغ از اینجا رد شد
انگار که یک کلاغ از اینجا رد شد
شب حاکم مطلق جهان است اینجا
روز از سر اتفاق از اینجا رد شد
f_altaha
ای اصل امید! بیمها را دریاب
بابای همه! یتیمها را دریاب
هر چند خدا خودش کریم است آقا
لطفی کن و یاکریمها را دریاب
f_altaha
در حیرتم از این همه تعجیل شما
از این همه صبر و طول و تفصیل شما
ما خیر ندیدهایم از سال قدیم
این سال جدید نیز تحویل شما
f_altaha
از مزرعههای کوچک بعضیها
برچیده شود مترسک بعضیها
آقا، خودمانیم چه کیفی دارد
وقتی بزنی به برجک بعضیها
f_altaha
پا بر سر ما گذاشت هر کس، برخاست
یک عمر برای دیگران پلّه شدیم
یك رهگذر