- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب ۱۹۸۴
- بریدهها
بریدههایی از کتاب ۱۹۸۴
۴٫۴
(۲۰۲)
صفحهی سخنگو بهطور همزمان هم دستگاه فرستنده بود هم گیرنده، طوریکه صدای وینستون را - حتا وقتی که زمزمهیی بسیار آهسته بود- بلافاصله دریافت میکرد؛ اینطور به نظر میرسید که، تا زمانی که وینستون در محدودهی دید دستگاه قرار دارد، تصویر و صدایش همزمان دریافت میشد. گویی هیچ راهی وجود نداشت که آدمی بو ببرد کی و کجا زیر نظر قرار دارد، حتا نمیتوانستی بفهمی که پلیس اندیشه، کی و کجا، چند بار و از چه طریقی، به تفتیش عقایدت پرداخته. آنطور که میتوانستی حدس بزنی اگر همهی مردم را هم تماموقت زیر نظر بگیرند، چندان دور از ذهن نباشد. در کل آنها هر زمان که اراده میکردند میتوانستند همهی کارهایت را زیر نظر بگیرند، بدون اینکه آه از نهاد کسی بلند شود. مردم از روی عادتی که تبدیل به غریزه شده بود، همواره میبایست با این فرض زندگی میکردند که هر حرفی که میزنند شنیده میشود، و هر حرکتی انجام میدهند - بهجز در تاریکی- تحت کنترل آنها است.
Ahmad
اگر ثروت روزی جنبهی عمومی به خود بگیرد، امتیازی برای کسی محسوب نمیشد. بدون تردید، میتوان جامعهیی را متصور شد که در آن ثروت مادی و رفاه به طور یکسان تقسیم میشود، و قدرت در دست طبقهی ممتاز باشد، اما پرواضح است که چنین جامعهیی عملا عمر طولانی نخواهد داشت؛ زیرا اگر همه بهطور یکسان از فراغت و آسایش خیال بهرهمند شوند، تودههای عظیم مردم که به دلیل فقر عقب ماندهاند، خیلی زود به سواد و آگاهی میرسند و دیر یا زود متوجه میشوند که اقلیت ممتاز کار خاصی انجام نمیدهد و سپس اقدام به قیام علیهی آنها میکنند. در درازمدت، وجود یک جامعهی طبقاتی تنها بر اساس فقر و نادانی امکانپذیر است.
محمد
«از دوران تمامیتخواه و عدم تفاوت، از دوران انزوا و دوران برادر بزرگ، از عصر دوگانهباوری... به آینده یا گذشته، به زمانی که اندیشه آزاد است، و انسانها با یکدیگر متفاوتاند و تنها زندگی نمیکنند؛ به زمانی که حقیقت وجود دارد و آنچه را که انجام میگیرد نتوان مانع شد... سلام! »
محمد
تقریبا ناخودآگاه با انگشتاش روی خاکِ نشسته روی میز نوشت: ۵ = ۲ + ۲
جولیا گفته بود: «آنها نمیتوانند به درونات دست پیدا کنند. » اما آنها این کار را کرده بودند. اُبراین گفته بود: «چیزی که اینجا بر سرت میآورند، ابدی است. » این حرف درست بود.
hamid
«نمیدانم، اهمیتی هم ندارد. شما به نحوی شکست میخورید. یک چیزی بر شما غلبه خواهد کرد. زندگی شما را شکست میدهد. »
«وینستون، ما زندگی را در تمام سطوحش در کنترل خود داریم. تو در خیال خودت فکر میکنی چیزی به نام ماهیت انسانی از دست کارهای ما به تنگ میآید و در برابر ما میایستد، اما ماهیت انسانی را ما میآفرینیم. انسانها بینهایت انعطافپذیرند. شاید هم تو به عقاید گذشتهات برگشتهیی که کارگران و بردهها دست به قیام میزنند و ما را سرنگون خواهند کرد. این مهملات را از ذهنت بیانداز بیرون. آنها مثل حیوان عاجزند. حزب، مظهر انسانیت است و دیگران در این بین اهمیتی ندارند. »
hamid
احتمالا هر آدمی بیشتر دلاش میخواهد بهجای اینکه دوستاش داشته باشند، درکاش کنند.
hamid
جنگ راهی است برای تکهتکهکردن و نابودنکردن یا به هوافرستادن و غرقکردن و دودکردن موادی که میتوانست برای آسایش بیشتر مردم، و در درازمدت، برای افزایش آگاهی آنان به مصرف برسد. حتا اگر سلاحهای جنگی درواقع از بین نمیروند، باز هم تولید آنها این ویژگی را دارا است که هم از نیروی کار استفاده شده و هم کالای قابل مصرف، تولید نشده است. به طور مثال: با نیروی کاری که یک دژ شناور ساخته میشود، میتوان دهها کشتی باری ساخت. دژ شناور کهنه میشود، بدون آنکه برای کسی سود مادی داشته باشد، و بعد با مصرف نیروی کار عظیمتری مجددا دژ بعدی ساخته میشود.
hamid
وینستون در طول صحبت با جولیا، متوجه این سادگی شد که آدم در آنواحد میتواند هم خود را همرنگ جماعت و آنچه عرف میگوید، نشان دهد، بهطوریکه اصلا نداند منظور از این همرنگی و یکیشدن چیست.
hamid
«آزادی آن است که بتوانیم آزادانه بگوییم دو بهعلاوهی دو میشود: چهار. اگر این اصل پذیرفته شود، مابقی اصول به دنبال آن میآید. »
hamid
تا به آگاهی نرسند، قیام نخواهند کرد، و تا قیام نکنند به آگاهی نخواهند رسید.
hamid
آیا همهی اینها نشانههایی نبودند که ثابت کنند که نظم طبیعی امور اینگونه نبوده است؟ هیچکس ممکن نیست احساس کند که شرایط کنونی غیرقابل تحمل است، مگر آنکه در حافظهاش خاطراتی از دورانی داشته باشد که وضع اینگونه نبوده است.
hamid
تنها هدف زبان جدید محدودکردن عرصهی اندیشه است؟ اینگونه ما امکان وقوع جرایم اندیشه را ناممکن میکنیم
hamid
قلم را در جوهر فرو برد و نوشت: «از دوران تمامیتخواه و عدم تفاوت، از دوران انزوا و دوران برادر بزرگ، از عصر دوگانهباوری... به آینده یا گذشته، به زمانی که اندیشه آزاد است، و انسانها با یکدیگر متفاوتاند و تنها زندگی نمیکنند؛ به زمانی که حقیقت وجود دارد و آنچه را که انجام میگیرد نتوان مانع شد... سلام! »
hamid
تمام مناطق مورد منازعه دارای معادن ارزشمندی است و در برخی از آنها محصولات گیاهی مهمی نظیر کائوچو رشد میکند که در مناطق سردسیر ناگزیرند با استفاده از روشهای نسبتا پُرهزینه و به شکل مصنوعی تولید کنند، اما مهمتر از همه، این مناطق از ذخیرهی پایانناپذیر نیروی کار ارزان برخوردار است. هر قدرتی که بخش استوایی آفریقا یا کشورهای خاورمیانه و جنوب هند یا مجمعالجزایر اندونزی را تحت سلطه داشته باشد، میتواند به راحتی به هزاران میلیون کارگر ارزان و کوشا دست یاید. ساکنان این سرزمینها که کموبیش به شکل آشکاری تبدیل به برده میشوند، پیدرپی بین فاتحان جدید و قدیم معاوضه میشوند
سید مرتضی عمرانی
همهچیز در دنیای نامعلومی فرومیرفت، تاجاییکه درستی تاریخ روز نیز دچار تردید شده بود.
محمد
تاریخ چیزی نبود جز لوحی محفوظ که مدام آن را پاک میکردند و دوباره آنطور که دستور میدادند، بازنویسی میکردند.
محمد
این تغییرات نهتنها در مورد روزنامهها انجام میشد، بلکه در مورد کتابها، فصلنامهها، جزوهها، پوسترها، اعلامیهها، فیلمها، آهنگها، کارتونها، عکسها و هر نوع نوشته و مدرکی که ممکن بود از اهمیت سیاسی یا عقیدتی برخوردار باشد، صورت میگرفت. روزبهروز و حتا دقیقهبهدقیقه گذشته را با امروز منطبق میکردند. با این روشها میخواستند با شواهد مستند، درستیِ همهی پیشبینیهای حزب را نشان دهند؛ آنها به هیچوجه اجازه نمیدادند هیچ عنوان خبری یا اظهارنظری که با نیازهای روز مطابقت نداشت در بایگانی بماند.
محمد
اگر بقیهی مردم دروغهای تحمیلی حزب را میپذیرفتند - اگر تمام مدارک باهم یکی بود و یکچیز خاص را نشان میداد- آنوقت دروغ به تاریخ راه مییافت و حقیقت به شمار میآمد.
محمد
جولیا چرخید و خود را به وینستون فشرد. وینستون احساس میکرد دختر بخشی از نیروی جوانی و زندگی خود را در وجود او میریزد، پس گفت: «چرا، دوست دارم. »
«پس دیگر از مُردن چیزی نگو!
فرزانه
هیچچیز مال تو نبود جز چند سانتیمتر مکعب فضای درون مغزت.
...
حجم
۳۴۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۵۳ صفحه
حجم
۳۴۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۵۳ صفحه
قیمت:
۱,۵۰۰
۷۵۰۵۰%
تومان