بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ۱۹۸۴ | صفحه ۱۷ | طاقچه
۴٫۴
(۲۰۲)
در قرون وسطا «دادگاه تفتیش عقاید» وجود داشت، اما شکست سختی خورد. با هدف ریشه‌کن‌کردن رفرمیست آغاز شد و درنهایت با تثبیت آن به پایان رسید. چون به جای هر یک از بدعت‌گذارانی که در پای چوبه‌ی دار سوزانده شدند، هزاران نفر دیگر از هم‌چون ققنوس از خاکستر آن‌ها سربرآوردند. چرا این‌طور شد؟ چون دادگاه تفتیش عقاید دشمنانش را در ملاعام و پیش از آن‌که توبه کنند، می‌کشت.
آتیلا
احتمالا هر آدمی بیش‌تر دل‌اش می‌خواهد به‌جای این‌که دوست‌اش داشته باشند، درک‌اش کنند.
آتیلا
در اقلیت‌بودن، حتا یک اقلیت یک نفره، موجب نمی‌شود آدمی خود را دیوانه قلمداد کند.
آتیلا
برادر بزرگ بی‌عیب و پرقدرت است. هر موفقیت و دستاورد، پیروزی و کشف علمی، مجموعه‌ی دانش و خرد، شادی و فضیلت، از رهبری خردمندانه و بابصیرت او ناشی می‌شود.
آتیلا
این‌ها در مقایسه با دیگر همتایان خود در اعصار گذشته حرص‌و‌طمع کم‌تری داشتند و تجملات آن‌ها را اغوا نمی‌کرد، اما تشنه‌ی قدرت مطلق بودند و بالاتر از هم نسبت به کارهای خود به‌طور کامل مطلع بودند و با اراده‌یی مصمم در پی نابودی مخالفین خود بودند. این ویژگی آخری از همه مهم‌تر بود. همه‌ی حکومت‌های استبدادی گذشته در مقایسه با حکومت‌های امروزی، چنین اشتیاق وافری برای از بین‌بردن مخالفین خود نداشتند. گروه‌های حاکم همواره تا اندازه‌یی تحت تاثیر افکار آزادی‌خواهانه قرار داشتند و همه‌ی راه‌ها را مسدود نمی‌کردند، بلکه فقط اعمال صریح و آشکار مخالفین خود را زیر نظر داشتند و به آن‌چه که در فکر و ذهن مخالفین‌شان می‌گذشت، توجه نمی‌کردند.
آتیلا
شاید بهتر باشد بگوییم جنگی که به طور پیاپی ادامه داشته باشد، دیگر جنگ نیست
آتیلا
اگر آدم کسی را دوست داشت، حتا اگر هیچ‌چیز دیگر را برای بخشیدن نداشت، باز هم محبت‌اش را به او می‌بخشید
آتیلا
با یک آدم روانی که از تو باهوش‌تر است و با دقت به استدلال‌های تو گوش می‌دهد و بعد خیلی راحت روی حماقت خود پافشاری می‌کند، چه می‌توان کرد؟
Majid Sate
از دیدگاه طبقه‌ی ضعیف، تمام تغییرها در طول تاریخ تنها جز به تغییر نام اربابان آن‌ها، تغییر محسوس دیگری نبوده است.
saeed9001
هیچ‌چیز مال تو نبود جز چند سانتی‌متر مکعب فضای درون مغزت.
زهره محمدی
در اقلیت‌بودن، حتا یک اقلیت یک نفره، موجب نمی‌شود آدمی خود را دیوانه قلمداد کند.
psi
«آزادی آن است که بتوانیم آزادانه بگوییم دو به‌علاوه‌ی دو می‌شود: چهار. اگر این اصل پذیرفته شود، مابقی اصول به دنبال آن می‌آید. »
آشپز نباشی
: «آزادی آن است که بتوانیم آزادانه بگوییم دو به‌علاوه‌ی دو می‌شود: چهار. اگر این اصل پذیرفته شود، مابقی اصول به دنبال آن می‌آید.
sofy
حزب قدرت را نه به خاطر نفسِ قدرت، بلکه برای خیر و صلاح اکثریت جامعه می‌خواهد.
Morteza Rahmani
در تمام طول تاریخ مبارزه‌یی که از نظر طرح اصلی یکسان است، به‌طور پیوسته تکرار می‌شود. طبقه‌ی قوی مدت‌های زیادی با آسودگی خاطر حکم‌فرمایی می‌کند، اما دیر یا زود لحظه‌یی فرامی‌رسد که یا اعتمادش را نسبت به خود یا نسبت به توانایی حکمرانی مقتدرانه یا هر دو از دست می‌دهد. سپس طبقه‌ی متوسط که تظاهر به مبارزه در راه آزادی و عدالت طبقه‌ی ضعیف را فریاد می‌زند، طبقه‌ی قوی را از قدرت ساقط می‌کند. و به محض رسیدن به اهداف‌اش، مجددا از طبقه‌ی ضعیف برده‌کشی می‌کند که پیش‌تر نیز در آن قرار داشت، و سپس خود را به طبقه‌ی قوی تبدیل می‌کند. در این هنگام طبقه‌ی متوسط جدیدی از درون یکی از دو این طبقه‌ یا هر دوی آن‌ها سر بلند می‌کند و دوباره مبارزه از سر گرفته می‌شود. بین این سه گروه، تنها گروه ضعیف است که عملا هیچ‌گاه حتا به‌طور موقتی در دستیابی به اهداف‌اش موفقیتی به دست نمی‌آورد
Morteza Rahmani
بارها و بارها در راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌های حزب او با تمامِ توان خود فریاد می‌زد و خواهان اعدام کسانی ‌شده بود که نه نام‌شان را قبلا شنیده بود و نه حتا ذره‌یی از اتهاماتی را که به آنان نسبت می‌دادند، باور کرده بود. در جریان برگزاری دادگاه‌های عمومی همیشه جزو گروه منتخب انجمن جوانان بود که مسوولیت حفاظت از محل دادگاه را از صبح تا شب به عهده می‌گرفتند و در زمان تنفس بین جلسات فریاد «مرگ بر وطن‌فروش! » سر می‌دادند.
Majid Sate
جنگ، صلح است! آزادی، بردگی است! نادانی، توانایی است!
Majid Sate
ت‌وپرت‌هایش یک گرامافون قدیمی و عتیقه هم بود که بلندگوی شیپوری بزرگی داشت. معلوم بود از این‌که فرصتی برای صحبت‌کردن دست ‌می‌داد، خوشحال می‌شود. وقتی که پیرمرد با آن بینی دراز و عینک کلفت و شانه‌های خمیده در بلوزِ مخمل، در میان خرت‌و‌پرت‌های بنجل مغازه کس‌چرخ می‌زد، بیش‌تر به مجموعه‌دارها شباهت داشت تا به یک مغازه‌دار، و با شوق و ذوق به این یا آن تکه از خرت‌و‌پرت‌‌ها اشاره می‌کرد: یک در شیشه‌یی چینی، درِ منقوش یک انفیه‌دان شکسته، یک قاب گردن‌بند و یک قوطی که یک بافه‌ موی بلند کودکی مُرده در آن بود. هیچ‌وقت به وینستون حتا پیش
Amir Ahmadian
آن‌جا آن‌ها ‌دروغ می‌‌بافند و ما این‌جا زیر سایه‌‌سار درخت شاه‌بلوط. سه مرد از جای‌شان تکان نخوردند، اما هنگامی‌ که وینستون نگاهی دوباره به چهره‌ی درهم‌شکسته‌ی رُدرفورد انداخت، چشم‌های او پر از اشک بود. وینستون برای نخستین‌بار و با تعصبی درونی که هنوز هم دلیل آن را نمی‌دانست، متوجه شد که بینی آرُنسون و رُدرفورد هر دو شکسته است. اندکی بعد هر سه دوباره دستگیر شدند. مشخص شده بود که آن‌ها از همان لحظه‌ی آزادی در توطئه‌های دیگری دست داشته‌اند. در دادگاه دوم، علاوه بر اتهام‌های قبلی، به یک سری جرایم‌ جدید هم اعتراف کردند. آن‌ها اعدام شدند و سرنوشت‌شان برای عبرت آیندگان در تاریخچه‌ی حزب ثبت شد.
Majid Sate
سه مرد در جای همیشگی‌شان بی‌‌حرکت و بی‌صدا نشسته بودند. پیشخدمت بدون این‌که سفارشی ردیافت کند، سه گیلاس جین تازه برای‌شان آورد. روی میز کناری‌شان یک صفحه‌ی شطرنج با مهره‌های چیده‌شده بود، اما‌ کسی بازی را آغاز نکرده بود. بعد به مدت کوتاهی که شاید به نیم‌دقیقه هم نمی‌رسید، صفحه‌ی سخنگو برفکی شد. آهنگی که از آن‌ پخش می‌شد تغییر کرد و حالتی گوشخراش و مضحک به خود گرفت که غیر قابل وصف بود. وینستون در ذهن‌اش آن را آهنگ زرد می‌نامید. سپس صدایی از صفحه‌ی سخنگو شنیده شد که می‌خواند: زیر سایه‌‌سارِ درخت شاه‌بلوط‌ من تو را فروختم و تو مرا فروختی:
Majid Sate

حجم

۳۴۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۵۳ صفحه

حجم

۳۴۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۵۳ صفحه

قیمت:
۱,۵۰۰
۷۵۰
۵۰%
تومان