بریدههایی از کتاب معاد
۴٫۶
(۱۴)
هیچ چیزی معدوم نمیشود؛ هر چیزی که موجود شد یک وجههاش معدوم میشود و وجهه دیگرش باقی است؛ وجود این جهانیاش معدوم میشود، ولی وجود آن جهانیاش باقی است
|قافیه باران|
«ما فرشتگان خودمان را میفرستیم، حیات و روزی میدهند به این عالم»، آن ساعتی هم که حیات ندادند [مردن است] و مردن یعنی حیات ندادن.
|قافیه باران|
«خیلی از مسائل را علوم و فلسفهها بعد رفتهاند کشف کردهاند ولی نشانیاش را اول ادیان دادهاند»
|قافیه باران|
از تنها بگیرید و بر روحها و نفسها ببخشید و بیفزایید (اینجا هم یک نوع دوگانگی میان نفس (روح) و جسم وجود دارد: از این بگیرید و بر آن بیفزایید). وَ لاتَبْخَلوا بِها عَنْها به روح از جسم بخل نکنید؛ یعنی بیشتر حساب روح را داشته باشید؛ از این بگیرید و بر آن بیفزایید. سعدی عکس قضیه را به صورت ملامت میگوید:
آنچه از دونان به منّت خواستی
بر تن افزودی و از جان کاستی
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در آخر خطبه میفرماید: سُبْحانَ مَنْ اَدْمَجَ قَوائِمَ الذَّرَّةِ وَ الْهَمَجَةِ اِلی ما فَوْقَهُما مِنْ خَلْقِ الْحیتانِ وَ الْفِیلَةِ منزّه است آن که قوائم و پاها در درون مورچهها و مگسهای ریز تا آن بزرگترها که ماهیها و فیلهای بزرگ است، قرار داد. وَ وَأی عَلی نَفْسِهِ اَنْ لایضْطَرِبَ شَبَحٌ مِمّا اَوْلَجَ فیهِ الرّوحَ اِلاّ وَ جَعَلَ الْحِمامَ مَوْعِدَهُ و بر خود قرار داده که هیچ جسمی از اجسامی که روح را در آنها قرار داده است حرکت نکند مگر اینکه مرگ را هم موعد آنها قرار داده است؛ یعنی سنت الهی است که در هرجا روح را قرار داده است مرگ را هم قرار بدهد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
کیفَ یصِفُ اِلهَهُ مَنْ یعْجِزُ عَنْ صِفَةِ مَخْلوقٍ مِثْلِهِ؟! بشری که قدرت ندارد یک مخلوق خدا را توصیف کند، چگونه میتواند ادعا کند خدا را آنچنان که هست توصیف کند؟!
غرضم این جمله است: اَمِ الرّوحُ اَجابَتْهُ بِاِذْنِ رَبِّها یا اینکه او میخواهد و روح اجابت میکند. آیا این تعبیر نمیرساند که امیرالمؤمنین در باب مردن و روح این طور میاندیشیده است [که ماهیت مرگ خروج روح از بدن است؟]
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
۳. خطبه ۱۱۰
خطبه مختصر دیگری هست که حضرت راجع به توصیف ملکالموت سخن میگوید و عجزی را که بشر از توصیف ملکالموت دارد ذکر میکند که ما ملکالموت را نمیتوانیم توصیف کنیم تا چه رسد خدای ملکالموت را. میفرماید: آیا هرگز وجود ملکالموت را وقتی که برای قبض روح داخل خانه کسی میشود احساس کردهای؟! هَلْ تُحِسُّ بِهِ اِذا دَخَلَ مَنْزِلاً؟! آیا احساس میکنی او را وقتی داخل منزلی شود؟! اَمْ هَلْ تَراهُ اِذا تَوَفّی اَحَدا؟! آیا وقتی که قبض روح میکند، تو او را میبینی؟! هرگز نمیبینی. بالاتر، ملکالموت نه تنها میآید در منزل قبض روح میکند [بلکه] جنین را هم در رحم قبض روح میکند. میگوید راستی تصور تو درباره ملکالموت چیست؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در خطبه ۱۰۷ هم راجع به میتِ در حال احتضار میفرماید: یرَدِّدُ طَرْفَهُ بِالنَّظَرِ فی وُجوهِهِمْ در حال احتضار چشمهایش را این طرف و آن طرف برمیگرداند و به چهره بازماندگانش نگاه میکند. یری حَرَکاتِ اَلْسِنَتِهِمْ وَ لا یسْمَعُ رَجْعَ کلامِهِمْ میبیند زبانهایشان حرکت میکند اما صدایشان را نمیشنود. ثُمَّ ازْدادَ الْمَوْتُ الْتِیاطا بِهِ باز مرگ چنگهای خودش را بیشتر فرو میبرد. فَقَبَضَ بَصَرَهُ کما قَبَضَ سَمْعَهُ دید را هم از او میگیرد همچنان که شنوایی را گرفته بود. وَ خَرَجَتِ الرّوحُ مِنْ جَسَدِهِ و روح از جسد او بیرون میرود. فَصارَ جیفَةً بَینَ اَهْلِهِ بعد از آن یکمرتبه همین انسانِ موجودِ زنده به یک مردار در میان خانواده تبدیل میشود.
آیا از تعبیر وَ خَرَجَتِ الرّوحُ مِنْ جَسَدِهِ استنباط نمیشود که از نظر امیرالمؤمنین ماهیت حقیقی مرگ، خروج روح از بدن است؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
الْعِظامُ نَخِرَةً بَعْدَ قُوَّتِها استخوانهای او پوسیده شد پس از آنکه روزی نیرومند بود. وَ الاَْرْواحُ مُرْتَهَنَةً بِثِقْلِ اَعْبائِها بدنها و استخوانها در قبر پوسید ولی روحها در گرو سنگینی کارها و اعمال خودش است (اینجا مقارنهای شده میان ارواح و اجساد). موقِنَةً بِغَیبِ اَنْبائِها در حالی که یقین کرده است به خبرهای غیبی که در دنیا به او میدادند و باور نمیکرد. لاتُسْتَزادُ مِنْ صالِحِ عَمَلِها وَ لا تُسْتَعْتَبُ مِنْ سَیئِ زَلَلِها در آن وقت به او نمیگویند یک مقدار عمل صالح بیشتر کن (چون دیگر آنجا جای عمل نیست) و کارهای بدی هم که کرده است، دیگر آن وقت فایده ندارد که توبه و استغفار کند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
پس از آنکه او در محله اموات (قبرستان) گرو واقع شد. وَ فی ضیقِ الْمَضْجَعِ وَحیدا و در تنگنای گور تنها ماند. قَدْ هَتَکتِ الْهَوامُّ جِلْدَتَهُ حشرات زمین پوستش را پارهپاره کردند. وَ اَبْلَتِ النَّواهِک جِدَّتَهُ وَ عَفَتِ الْعَواصِفُ آثارَهُ هلاککنندگان، کارهای جدّی او را از بین بردند و بادهای تند آثار و ساختمانهای او را از بین بردند. وَ مَحَا الْحَدَثانُ مَعالِمَهُ نشانههایی که در دنیا از خودش باقی گذاشته بود، حوادث روزگار همه را محو کرد. وَ صارَتِ الاَْجْسادُ شَحِبَةً بَعْدَ بَضَّتِها بدنها پس از آن طراوت، پوسیده و خاک شده گردید.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حجم
۲۲۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۳۸ صفحه
حجم
۲۲۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۳۸ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان