بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۴٫۰
(۴۴۴)
شجاع باشید، قوی بمایند، نفسی تازه کنید و ادامه دهید. بعداً روزی میرسد که از خودتان سپاسگزار خواهید شد.
Naz_stt
ما خلق شدهایم تا احساس کنیم.
من بودن را میخواهم.
دوست دارم آن را بخوانم، بنویسم، احساس کنم.
دلم میخواهد بودن را زندگی کنم.
دلممیخواهد در این عمری که به یک چشم بر هم زدن تمام میشود، تا میتوانم لحظهها را به احساس کردن و لمس کردن بگذرانم. احساس کردن هر آنچه احساس شدنیست.
Naz_stt
خودکشی من ممکن است دوستان و خانوادهام را افسرده کند. من آرزو میکنم هیچکس مبتلا به افسردگی نشود.
Paria
یکی از نشانههای محرز افسردگی این است که سر سوزن امیدی به هیچ چیز ندارید و آیندهای را متصور نمیشوید. گویی داخل یک تونل ماندهاید که دو سر آن مسدود است و به هیچ وجه قادر نیستید روزنهٔ نوری که در انتهای آن سوسو میزند را ببینید.
علیرضا
«گویی در یک تسلسل پهناور دویدهام و مدام، در همان نقطهٔ آغازین، به خویشتن برخورد کردهام.»
Paria
: «آنچه هستی را بس شیرین میسازد، تکرار نشدن آن است.»
zara
همانطور که اگر زمین نیویورک و شهر لگاس- پایتخت نیجریه را حفر کنید و تا عمق زیادی از سطح، فاصله بگیرید؛ میبینید هستهٔ خاکشان یکیست، یک زمین است. در مورد موجودات انسانی که در هر خرابآباد این کرهٔ خاکی ساکناند نیز، قصه به همین منوال است. هستهٔ وجودیشان واحد است؛ ولاغیر...
من شما هستم و شما من. تنهاییم، اما یکی هستیم
رها
در جهانی که سخن گفتن امکانپذیر است، امید نیز تحققپذیر خواهد بود.
adel hamidi
طولی نکشید که پی بردم خودِ سخن گفتنِ صرف نوعی درمان است.
adel hamidi
بدون شک در انتهای تونل تاریک، نور را خواهید یافت؛ حتی اگر قادر نباشید از ابتدا آن را ببینید
HENRI
هیچکس نمیتواند درون انسان را ببیند. از بیرون دیگران تنها قادرند شکل و فرم فیزیکی شما را مشاهده کنند؛ شما برای آنان یک کلّ منسجم هستید متشکل از اتمها و سلولها. اما از درون، خودتان احساس میکنید یک بیگبنگ (انفجار اولیه که موجب پدید آمدن کیهان شد) اتفاق افتاده است. احساس متلاشی شدن دارید. گویی در میان فضای تاریک و بیکرانهٔ کیهان پخش و پلا شدهاید.
Paria
«و در پایان این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد، نه خودکشی.»
Paria
«و در پایان این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد، نه خودکشی.»
Paria
شاید افسردگی که با اضطراب همراه نیست چنین تعبیری داشته باشد: یک لاستیک پنچر و وامانده از حرکت. اما افسردگی همراه با اضطراب و وحشت به یک جسم پنچر و بیحرکت نمیماند. (یکبار ملیسا برودر توییت کرده بود: «کدام احمقی این حال را افسردگی میخواند و به آن نمیگوید: خفاشانی که در سینهام لانه کردهاند و بخش اعظمی از آن را در اشغال خود دارند. پ ن: و من فقط ظلمات میبینم؟»)
خاک
ضرورتی ندارد که همهٔ جهانیان شما را درک کنند. مشکلی پیش نمیآید. برخی افراد توان ادراک پدیدههایی که تجربه نکردهاند را ندارند.
خاک
«فقط چشاتو ببند و نفستو حبس کن. همهچیز دوباره قشنگ میشه.»
نهآن
همچنین افسردگی یعنی..
پدیدهای کوچکتر از شما.؛
همیشه از شما ناچیزتر است، اگرچه فراخ و فراگیر به نظر میرسد.
هماوست که «درون شما» دست به کار میشود؛ این شما نیستید که «درون اویید». ممکن است که به ابر تیرهٔ روان در آسمان بتوان تشبیهش کرد؛ اما اگر غرض استعارهورزیست؛ این شمایید که آسماناید.
saeedeh
شاید عشق تنها عبارت است از یافتن کسی که با او میتوان، عجیبترین بُعد خویش را آشکار ساخت.
yellow girl
یکی از نشانههای محرز افسردگی این است که سر سوزن امیدی به هیچ چیز ندارید و آیندهای را متصور نمیشوید.
روژین
من بودن را میخواهم.
دوست دارم آن را بخوانم، بنویسم، احساس کنم.
دلم میخواهد بودن را زندگی کنم.
دلممیخواهد در این عمری که به یک چشم بر هم زدن تمام میشود، تا میتوانم لحظهها را به احساس کردن و لمس کردن بگذرانم. احساس کردن هر آنچه احساس شدنیست.
gena
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان