بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۴٫۰
(۴۴۴)
فصل یکم: سقوط
«و در پایان این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد، نه خودکشی.»
آلبر کامو
yumi
در نظر برخی از افراد، افسردگی اساساً موجودیت ندارد؛ اصلاً نیست! با سرِ شعلهور اینسو و آنسو پناه میبرید و کسی نمیتواند شعلهها را روی سرتان ببیند. و از آنجا که افسردگی کاملاً نامرئی و اسرارآمیز است، داغ ننگش را بر پیشانی شما به جای میگذارد؛ خیلی ساده بدنام میشوید. و این داغ ننگ چه ستمیست علیه افسردگان! زیرا بر افکار اثر میگذارد و افسردگی مرضِ افکار است و اندیشه... .
هنگام افسردگی احساس تنهایی میکنید؛ گویی هیچکس آنچه که بر شما میرود را درک نمیکند. هراساناید از اینکه به هر نحوی دیوانه به نظر برسید. پس بر هر آنچه درونتان میگذرد سرپوش میگذارید. بیمناکاید که مردم بیش از پیش از شما رنجیده و رویگردان شوند. پس خفهخون میگیرید و دربارهٔ مشکلتان سخنی بر لب نمیآورید؛
yumi
«فقط چشاتو ببند و نفستو حبس کن. همهچیز دوباره قشنگ میشه.»
Hamed
زمان خود درمانگر دردهاست.
Hamed
شگفتانگیزترین بُعد ذهن آن است که پرهیاهوترین اتفاقات در آن رخ میدهد، اما هیچکس دیگری قادر به دیدن آنها نیست.
Mahsa Shamohammadi
فرسودگی مطلق سراپای وجودم را فراگرفته بود. تا یک تفکر مثبت میآمد در ذهنم جان بگیرد، به بنبست میرسید و پایان مییافت.
setayesh7
اما افسردگی به نوعی فیزیک کوانتوم افکار و هیجانات است. هرآنچه در ذهن ما نهفته است را به نوعی محرز میسازد. تار و پود شما و درگیریهای ذهنیتان را از هم باز میکند و مینمایاند
setayesh7
خودیاری
چگونه زمان را متوقف سازیم؟ با بوسیدن عزیزان.
چگونه در زمان سفر کنیم؟ با مطالعه.
چگونه از زمان بگریزیم؟ با هنر.
چگونه زمان را لمس کنیم؟ با قلم به دست گرفتن.
چگونه زمان را فروبنشانیم؟ با نفس کشیدن.
Reza
تصور کنید تمام عمر گذشتهمان را در خمرهای کردهاند و پس از گذر سالها، به دستمان میدهند. چگونه آن را به اتمام خواهیم رساند؟ با مزمزهکردن و لذت بردن از هر جرعهٔ آن؟ یا اینکه یک نفس آن را سرکشیدن و فرو دادن؟
Reza
همیشه مشاهدهٔ آینده، از زمان حال دشوار است؛ حتی چنانچه آن آینده پیش چشمان ما به وضوح جلوهگری کند...
Bi-Eb
درد قرضیست که گذشت زمان آن را ادا خواهد کرد.
omid.reza.sadr
نسبت به فاصلهها هوشیار باشید. فاصلهٔ جایی که هماکنون در آن قرار دارید و جایی که میخواهید به آنجا برسید. اگر صرفاً به فکر کردن به فاصلهها اکتفا کنید، آنها را ژرفتر خواهید ساخت و دستآخر به اعماق آن سقوط خواهید کرد.
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
«منشأ رنج میل و طلب بیش از اندازه است.»
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
به این خاطر که گزینههای دیگر، انعطافپذیریِ زنده بودن را ندارند.
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
پذیرش. با پدیدهها نجنگید. آنها را ادراک کنید. ناسازگاری تنش میزاید و چشمپوشی آرامش
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
شاید اگر بخواهیم قدم به قدم، خود را با زندگی دیگر مردمان همآهنگ سازیم، ابتلا به اضطراب گریزناپذیر شود.
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
جهان به صورتی شکل و فرم یافته که ما را ملول سازد. و این روند روزبهروز در حال اوجگرفتن است. گویی شادکامی ما چندان به نفع اقتصاد جهانی نیست
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
معنای واقعی کلمه زندگی نکرده بودند؛ من هم دلم میخواست یکی از آنان باشم! و این همان آرزوی دیرین بسیاری از انسانها بود؛ اینکه ای کاش هرگز زاده نمیشدند؛ اینکه کاش یکی از آن سیصد میلیون اسپرم بودند که موجودیت انسانی پیدا نمیکردند.
کاربر ۵۲۱۱۲۱۸
من یک مادر داشتم، یک پدر، یک خواهر و یک نامزد. همان زمان چهار نفر دست به نقد وجود داشتند که به من عشق میورزیدند. در آن دم دیوانهوار آرزو میکردم که کاش اصلاً کسی را نداشتم. حتی یک موجود جاندار. عشق بود که آنجا دست و پایم را بست. و آنان، عزیزانم، روحشان نیز خبر نداشت که بر من چه میگذرد؛ در سرم چه غوغاییست
کاربر ۵۲۱۱۲۱۸
افسردگی چنان مرض صعبیست که مردم، تحت تأثیر آن، به چنان شیوههایی از خودکشی دست میزنند که تحت تأثیر هیچ مرض دیگری، مبادرت به چنین اقداماتی نمیکنند. و جالب اینجاست که با همهٔ اوصاف، افراد همچنان این بیماری را زیاد جدی نمیگیرند.
کاربر ۵۲۱۱۲۱۸
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان