بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۴٫۰
(۴۴۴)
به این تفاسیر خوب گوش کنید، ببینید چه میگویم: اگر تابهحال گمان میکردید که یک فرد افسرده دلش میخواهد شاد باشد و خوشحال، در اشتباه بودید. افسردهحالان اصلاً و ابداً به بُعد تجملی شادکامی اهمیتی نمیدهند. تنها چیزی که میخواهند فقدان رنج است.
☆Nostalgia☆
نکتهٔ عجیب دربارهٔ افسردگی آن است که هرچقدر هم سرشار از افکار خودکشی باشید، ترس از مرگ بر جای خود باقیست. تنها تفاوتش رنج زنده بودن است که هرچه بیشتر در شما شدت میگیرد.
mah RoOo
(خود را از خودت بگیر، از تو هیچ به جای میماند).
mah RoOo
بیماری مترادف است با درد و رنج. تابهحال خوب بودید و ناگهان دیگر نیستید. من هم آن زمان حالم خوش نبود، پس بیمار بودم. مسئله این نبود که منشأ آن ناخوشی اجتماع بود یا مشکلات زیستشناختی. حس میکردم دیگر حتی یک لحظه هم نمیتوانم آن حال را تحمل کنم، پس باید به زندگی خودم خاتمه دهم.
mah RoOo
این حالت روانی همیشه منشأ مشخصی ندارد.
میتواند بر مردم، از هر قشری که هستند، اثر بگذارد:
میلیونرها؛
آنان که سر و شکل زیبا دارند؛
زوجهای خوشبخت؛
آنان که به تازگی ارتقاء شغلی داشتهاند؛
آنان که میتوانند در حوزههای مختلف هنر بدرخشند، با ورق شعبدهبازی کنند، ساز بنوازند؛
آنان که در زندگیشان گرفتاریهای عجیب و غریبی ندارند؛
آنان که خوشبختی و شادکامی از سر و رویشان میبارد؛
آنان که از بیرون به نظر میرسد هیچ دلیلی برای احساس فلاکت و اندوه ندارند.
mah RoOo
زمانی که افسردگی به حد اعلای خود برسد، نومیدانه میبینید که آرزو داشتید به هر مرض دیگری مبتلا میشدید، الّا این مرض. حتی شده امراض جسمانی! میپرسید چرا؟ به این دلیل که این مرض یک بیماری ذهنی و روانیست. از آنجا که گسترهٔ ذهن یا روانِ آدمی کران ندارد، رنج و دردش نیز بیانتها مینماید.
اما میتوان فردی اندوهگین بود ولی درعینحال خرسندی خود را نیز حفظ کرد؛ مثل اینکه کسی عادت به نوشیدن داشته باشد، اما افراط نکند.
mah RoOo
(یکبار ملیسا برودر توییت کرده بود: «کدام احمقی این حال را افسردگی میخواند و به آن نمیگوید: خفاشانی که در سینهام لانه کردهاند و بخش اعظمی از آن را در اشغال خود دارند. پ ن: و من فقط ظلمات میبینم؟»)
mah RoOo
«آندریا، میترسم!»
«اشکال نداره، خوب میشی؛ خوب میشی.»
«چه بلایی داره سرم میاد؟»
«نمیدونم عزیز دلم، ولی خوب میشی.»
«سردر نمیآرم چطور شده که اینطوری شدم!»
و روز سوم بود که اتاقم را ترک کردم، از ویلا بیرون رفتم تا خودم را بکشم!
mah RoOo
ابداً نمیدانستم آنچه که تجربه میکنم را دیگران نیز از سر گذراندهاند. از آنجا که حس و حالم برای خودم بیگانه بود، گمان میبردم برای دیگران نیز ناشناخته است.
mah RoOo
طبیعی بودن چه موهبت بزرگی بود از نظر من! همهٔ ما بر روی طنابِ بندبازیِ نامرئیِ زندگی گام برمیداریم؛ هر لحظه امکان دارد پایمان سر بخورد و به اعماق سقوط کنیم و آنگاه با ابعاد خوفآور هستی روبهرو شویم؛ جوانب ترسناکی که در لایههای زیرین ذهنمان مسکوت ماندهاند.
mah RoOo
سه روز در تخت ماندم، اما لحظهای چشم بر هم نگذاشتم.
mah RoOo
هیچ نگفت و تنها در آغوشم گرفت. احساس کردم عشق به من تابیده شد و کوشیدم با تمام وجودم، همهٔ اشعههای ساطع آن را جذب کنم. به همهٔ آن نیاز داشتم...
o.m
وقتی در پایینترین حالت روحی خود قرار دارید، خیال میکنید هیچ انسان دیگری در جهان نیست که احساسی مانند شما داشته باشد. خود من از خدا میخواستم که کاش، یکی از آن دیگران باشم؛ هر کس دیگری شد، ایراد ندارد.
o.m
«آنچه هستی را بس شیرین میسازد، تکرار نشدن آن است.»
فروغ
جسم انسانی، به خودی خود، یک جهان تمامعیار است. هرکدام از ما آدمیان متشکل از صدها تریلیون سلول هستیم. در هر سلول، تقریباً به همان میزان اتم وجود دارد؛ این یعنی بیشمار عناصر تشکیلدهنده. تنها مغز ما شامل تقریباً یکصد میلیارد سلول مغزیست.
o.m
«افسردگی یک گناه یا ضعف نیست که باید به آن اقرار کرد یا آن را پوشاند. این پدیده یک تجربهٔ انسانیست.» افسردگی ماهیت و ذات شما نیست؛ صرفاً اتفاقیست که برایتان رخ داده است. مرضیست که گاهی تنها با حرف زدن از میان میرود. دوایش واژگان، تسلّی و حمایت است؛
فروغ
چه احساس رهایی فوقالعادهای به انسان میدهد:
اینکه میپذیری در این جهان، موجودی هستی ناچیز و خرد.
arefeh
۱- قدر شادی را، هر لحظه که واقع میشود، بدانید.
۲- زندگی را مزمزه کنید؛ نبلعید.
۳- با خود مهربانتر تا کنید؛ کار کمتر، استراحت بیشتر.
۴- اصلاً و ابداً نخواهید توانست چیزی را در گذشته تغییر دهید. این از اصول اولیهٔ علم فیزیک است.
۵- حواستان به آن روزهای هفته یا ماههای سال باشد که عموماً حال روانیتان را دگرگون میسازند.
۶- حق با کرت وانهگت بود: «خواندن و نوشتن از نیروبخشترین مراقبههایی هستند که آدمی تاکنون یافته است.»
۷- بیش از آنکه سخن بگویید، گوش فرا دهید.
arefeh
هیچ چیز تا ابد ادامه پیدا نمیکند. درد و رنج کنونی شما ادامهدار نخواهد بود؛ بهرغم اینکه خودِ درد و رنج به شما این پیام دروغین را میدهد. درد و رنج دروغ میگوید. به او بیاعتنا باشید. درد قرضیست که گذشت زمان آن را ادا خواهد کرد.
کاربر ۴۰۳۱۱۱۶
غمتان نباشد که چه مدت زمانی را به اندوه و پریشانی گذراندهاید. زمانی که بعدها به شادکامیتان خواهد گذشت؛ ارزشش چندین برابر خواهد شد.
مروارید ابراهیمیان
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان