بریدههایی از کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست
۳٫۳
(۱۳۱)
و من دیگر نمیتوانم تحمل کنم.
𝑅𝒶𝒽𝒶🕊
مردم سر جای خودشان نیستند.
کوکتل مولوتوف
«تقصیر من نیست که جوری بزرگ شدهام که فکر کنم همهچیز تقصیر من است!»
f.a.e.z._
«موهام رو دوست دارم.»
مستورع
وقتی برای اولینبار فهمیدیم یک نفر را دوست داریم. همان لحظهای که فهمیدیم برایمان مهم است که آن یک نفر هم ما را دوست داشته باشد.
یك رهگذر
وقتی مردی لباس شنا میخواهد یک شلوارک شنای سایز خودش را از روی رگال برمیدارد. یک زن در اعماق تاریکی شیرجه میزند و وارد گرداب ناامنی میشود. یازده ماهونیم تلاش برای ساختن زنی بااعتمادبهنفس و مستقل و فعال قرن بیستویکمی با نیمنگاهی به انحناهای طبیعی و زیبای بدنمان هنگام پوشیدن یک لباس جذب ناپدید میشود.
تقصیر من نیست که ما هنوز هم باید خودمان را بهزور در تعریف یک نفر دیگر از زیبایی بگنجانیم، چون بهغیراز آن هیچ گزینهٔ واقعگرایانهٔ دیگری وجود ندارد!
پرنیان فهیم
فریاد میزنم: «تقصیر من نیست!!»
Ńàřģéş
مشاهدهٔ اینکه تمام زنان زیبا در حال تجدید آرایش هستند... او لاغرتر است، او پرتر است... موهای او بهتر است... لباسهایش بهتر است... کفشهایش بهتر است... همهچیزش بهتر است... خیرهشدن به خودمان در آینه... آرایشکردن... تمرینکردن مکالمهمان... پاککردن اشکهایمان... بررسی خودمان... بررسی دوبارهٔ خودمان... بررسی... بررسی دوباره...
~fatemeh♡
برمیگردم و به چشمانش زل میزنم؛ به آن چشمان مردانهٔ عبوس و زشت. صبح حتی یک ثانیه هم وقت نگذاشته است تا مثل من خطچشمی بکشد؛ نه سایهای، نه ریملی، نه کرم زیر چشمی و نه کانسیلری. بازهم نگاه میکنم: نه ژل ابرویی، نه مداد ابرویی، نه پوشانندهٔ منافذی، نه کرمپودری، نه برنزهکنندهای، نه رژگونهای، نه بوتاکسی، نه سشواری، نه اتوی صافکنندهای، نه فرکنندهای، نه رنگکردن ریشهای، نه هایلایتی و نه گوشوارهای هماهنگ با لباسش.
به گردنش میرسم. نیازی نیست به لباسش نگاهی بیندازم. طی چهار ثانیه به این نتیجه میرسم که اگر از سهسالگیاش و از روزی که برخلاف من تصمیم نگرفته است وقتش را برای لباس عوضکردن بگذارد، ساعتها، روزها و هفتهها را تا این لحظه که در صف و پشت سر من ایستاده است بهطور تخمینی حساب کنم، او هجدههزار ساعت زمان بیشتری در این دنیا نسبت به من در اختیار داشته است تا کارهای موردعلاقهاش را انجام دهد؛ این هم تقصیر من نبود.
علیرضا
آینهای که زندگیام را خراب کرد در اتاق پرو فروشگاهی قرار دارد که قبلاً حاضر نبودم پایم را در آن بگذارم، چون مانکنهای پشت ویترین به من توهین میکردند؛ مانکنهایی با پاهای بلند، کشیده و خوشفرم پلاستیکی. مانکنهایی که مثل عروسکهای باربی ۱۸۰ سانتیمتری روی اعتمادبهنفس زنان رژه میرفتند.
~fatemeh♡
حجم
۷۳۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۷۳۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان