بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیاگر | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیاگر

بریده‌هایی از کتاب کیمیاگر

انتشارات:داهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۷۸ رأی
۴٫۰
(۷۸)
هرکس با سرنوشت بقیه بازی کند، از کشف سرنوشت خودش بازمی‌ماند.»
hany
«چشم‌ها قدرت روح را به نمایش می‌گذارند.»
hany
«پس از تاریک‌ترین لحظهٔ شب، روز فرامی‌رسد.»
hany
چرا باید به ندای قلبم گوش کنم؟ ــ چون دیگر هیچ‌وقت قادر نخواهی بود ساکتش کنی. حتی اگر وانمود کنی حرف‌هایش را نمی‌شنوی، قلبت همیشه در حال تکرار حرف‌هایش خواهد بود؛ اینکه تو دربارهٔ زندگی و دنیا چه فکر می‌کنی.
hany
هیچ‌وقت نخواهی توانست از قلبت فرار کنی، پس بهتر است به حرف‌هایش گوش کنی.
hany
دوستم داری چون دوستم داری. دوست‌داشتن دلیل نمی‌خواهد.»
hany
هر مشکلی که به آن برمی‌خوری، فقط یک مشکل است و نه بیشتر.
Mj2003
وقتی کسی تصمیمی می‌گیرد گویی در رود عظیمی شیرجه می‌زند که او را به مکان‌هایی می‌برد که تا قبل از تصمیم‌گیری حتی فکرش را هم نمی‌کرد.
کاربر ۲۶۶۹۹۱۲
نزدیک بود همه‌چیز را رها کند؛ آن‌هم دقیقاً وقتی‌که فقط باید یک سنگ دیگر را بررسی می‌کرد
علی
پرسید:‌ «بزرگ‌ترین دروغ دنیا چیست؟» ــ این است که در دورهٔ خاصی از زندگی‌مان اختیارمان را از دست می‌دهیم و از آن به‌بعد زندگی‌مان تحت‌ارادهٔ سرنوشت درمی‌آید. این بزرگ‌ترین دروغ دنیاست.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
خداوند تمام فرزندانش را دوست دارد
علی
وقتی کسی واقعاً چیزی را می‌خواهد، تمام دنیا برای رسیدن به رؤیایش به او کمک می‌کنند.
ساجده حسینی
اینکه فردا بمیری بدتر از این نیست که هر روز دیگری بمیری. روزها می‌آیند تا آن‌ها را زندگی کنیم یا در آن روز بمیریم.
ساجده حسینی
او صاحب یک ژاکت بود، یک کتاب که می‌توانست با کتاب دیگری عوضش کند و گله‌ای گوسفند. از همه مهم‌تر این بود که می‌توانست هر روز رؤیایش را زندگی کند. اگر روزی از دشت‌های اندلس خسته می‌شد، می‌توانست گله‌اش را بفروشد و به دریا برود. وقتی هم که از دریا خسته می‌شد، بی‌شک شهرهای دیگری بودند که می‌توانست به آن‌ها سفر کند، زن‌های دیگری را بشناسد و فرصت‌های دیگری برای خوشحالی به‌دست می‌آورد. همان‌طور که به طلوع خورشید نگاه می‌کرد با خودش فکر کرد من نمی‌توانستم خدا را در کنیسه‌ها و کلیسا پیدا کنم.
mehran
پسرک با خودش فکر کرد اگر همین امروز به یک هیولا تبدیل شوم و همهٔ آن‌ها را بکشم، تازه زمانی‌که بیشتر گله سلاخی شده‌اند، آن‌ها متوجه قضیه خواهند شد. آن‌ها به من اعتماد کرده و فراموش کرده‌اند که چطور می‌توانند به غرایز خودشان متکی باشند؛ چون همیشه من آن‌ها را به آب‌وغذا رسانده‌ام.
Mahdi19aa
بصیرت واقعاً غرق‌شدن ناگهانی روح در جریان جهانی زندگی است
روزبه رستگار
«وقتی واقعاً چیزی را می‌خواهیم، تمام جهان هستی برای محقق‌کردن رؤیای ما دست‌به‌کار می‌شود.»
روزبه رستگار

حجم

۱۲۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۲۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۶
۷
صفحه بعد