احتمالاً گاهی جروبحثهای کوچکی خواهیم داشت، ولی همیشه همدیگر را دوست داریم.
ماهی یک برکهی کاشی
من همیشه به افسانهها باور خواهم داشت. من همیشه به عشق واقعی باور خواهم داشت. میتوانید سعی کنید و جلویم را بگیرید.
laberinto
زندگیمان را با قصهگفتن ادامه میدهیم و هرچه پیش میرویم آن را خلق میکنیم
laberinto
از الان شروع میشود.
laberinto
اگه مجبور باشی، همیشه یه راهی برای شروع دوباره پیدا میکنی.
laberinto
«بعضی وقتها... هرچی کمتر باشه بهتره.»
laberinto
اما این غم و اندوه طاقتفرسا سینهام را میفشارد و نفسکشیدن را سخت میکند.
شمع
احتمالاً گاهی جروبحثهای کوچکی خواهیم داشت، ولی همیشه همدیگر را دوست داریم.
n re
من نمیتوانم سؤالم را بپرسم و او هم جواب نمیدهد
شمع
میگوید: «همیشه به پیش.»
با لبخند به او میگویم: «عقب هرگز.»
Rahaaaaa
«تو همیشه میخواستی همهچیز رو درست کنی به جای اینکه بنشینی و فکر کنی که اصلاً چرا اون چیز خراب شده. اگه پایه ترک داشته باشه، ساختن سخته
Rahaaaaa
«بعضی وقتها انتخاب زندگی یا مرگ دست خودمونه.
olivereader
«ترجیح میدم تا ابد دوستش داشته باشم و تمام مدت اذیت شم تا اینکه بخوام حتی یه ثانیه هم فراموشش کنم. شاید یه روز... شاید یه روز بتونم... ولی فعلاً نمیتونم...»
olivereader
اگه مجبور باشی، همیشه یه راهی برای شروع دوباره پیدا میکنی.
olivereader
میپرسم: «خب... معنی واقعیش چیه؟»
میگوید: «شکوفههای گیلاس؟ یعنی آغازِ دوباره، یک شروع جدید.»
ASRIN💕
سرش را بالا میآورد و به من نگاه میکند و بالأخره میتوانم ببینم قدرت چشمهایش از چیست؛ این درد از دست دادن است که در عمق عسلی چشمهایش مدفون شده است. دردی آشنا دور عنبیههایش حلقه زده است. این درد را میشناسم. حس میکنم، در آینه نگاه میکنم
ASRIN💕
«باید برای برگشتن بجنگی.»
کاربر ۱۲۵۶۸۳۶
«بعضی وقتها... هرچی کمتر باشه بهتره.»
hamtaf
این شاید یک خواب باشد، اما این چیزی از واقعی بودنش کم نمیکند و من اهمیتی نمیدهم، چون این دقیقاً همانجایی است که میخواهم باشم.
Narges
انگار امروز قرار است بهترین اتفاقها برایم بیفتد، پس اگر قرار است سعیای بکنم، امروز وقتش است.
Tired