بریدههایی از کتاب تمام این مدت
نویسنده:ریچل لیپینکات، میکی داتری
مترجم:نازنین فیروزی
انتشارات:انتشارات میلکان
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۵۰۹ رأی
۴٫۲
(۵۰۹)
سالها سابقهٔ دوستی دارد با این چند ماه افتضاح گذشته، میجنگد.
لافکادیو
«من... یه دوست میخوام.» حرفهایم خودم را هم غافلگیر میکند؛ «یکی که من رو قبل از همهٔ این اتفاقها نمیشناخته. یکی که بتونم باهاش خودم باشم؛ منی که دارم میشم، نه منی که بودم، منی که میخوام باشم.»
لافکادیو
مامان میگوید: «خب...؟» و با آن اشعهٔ ایکسی که در چشم همهٔ مادرهاست ورندازم میکند
لافکادیو
میدانم دست کشیدن از کارهایی که آدم دوست داشته یعنی چه.
لافکادیو
«یا میتونی سعی کنی بدون اون زندگی کنی، به خودت اجازه بده که واقعاً زندگی کنی. ببین چی پیش میاد.»
peg
متأسفانه، این دنیایی است که دیگر جایی برای من ندارد.
EliNa
«تو همیشه میخواستی همهچیز رو درست کنی به جای اینکه بنشینی و فکر کنی که اصلاً چرا اون چیز خراب شده. اگه پایه ترک داشته باشه، ساختن سخته.»
آوا
تو جوری من رو درک کردی که هیچ کس دیگهای نکرده بود. تو مهربونی، شنوندهٔ خیلی خوبی هستی و خیلی خیلی قوی هستی. به نظر من قصههات تا این حد فوقالعاده هستن، چون تو معنی از دست دادن رو میدونی. معنی عشق رو میدونی. میدونی معنی احساس چیه.»
دور افتاده از جهان
برق لبخندش میتواند نُه خورشید را روشن کند.
hasti
«وقتی تونستی از پس اونها بربیای، حتماً میتونی از پس این هم بربیای. اگه مجبور باشی، همیشه یه راهی برای شروع دوباره پیدا میکنی.»
Nargess Ansarivand
ما زندگیمان را با قصهگفتن ادامه میدهیم و هرچه پیش میرویم آن را خلق میکنیم.
Hossein shiravand
«اینکه تو درست میگی یا نه مهم نیست. تو نمیتونی همهچیز رو کنترل کنی.» چهرهاش جدی است؛ «باید بذاری آدمها خودشون باشن، میفهمی؟ همونطور که تو باید خودت باشی. چه با کیم باشی، چه مارلی، چه هیچکس. نمیتونی کسی رو مجبور کنی تو رو انتخاب کنه.»
Hossein shiravand
هر بار یه قدم، همیشه به پیش، عقب هرگز. درست همون کاری که تو باید بکنی.»
Hossein shiravand
تو همیشه میخواستی همهچیز رو درست کنی به جای اینکه بنشینی و فکر کنی که اصلاً چرا اون چیز خراب شده. اگه پایه ترک داشته باشه، ساختن سخته.
pegah
مامان یک کت تک راهراه بسیار بزرگ را بالا میگیرد و میگوید: «این یکی رو امتحان کن.» زیرچشمی نگاهی میاندازم، نمیدانم چطور باید این خبر را به او بدهم که موفق شده است زشتترین لباس اینجا را پیدا کند!
Dela
متأسفانه، این دنیایی است که دیگر جایی برای من ندارد
Zahra
فکرش را که میکنم، انگار برنامهٔ چندانی برای خودم نداشتم. بیشتر برای ما برنامه داشتم.
بهناز
میبینم که یکمیلیون حالت روی صورتش میآید، آنقدر سریع که حتی نمیتوانم همهاش را بفهمم. بالأخره حالت صورتش ثابت میشود.
a raven from night
مامان یک کت تک راهراه بسیار بزرگ را بالا میگیرد و میگوید: «این یکی رو امتحان کن.» زیرچشمی نگاهی میاندازم، نمیدانم چطور باید این خبر را به او بدهم که موفق شده است زشتترین لباس اینجا را پیدا کند!
مامان بعضی وقتها موقع انتخاب لباس، درست میزند توی خال، ولی بعضی وقتها هم کت تک راهراه آبیای را انتخاب میکند تا امتحانش کنم.
aseman
«و فکر میکنم هرکی که میتونه بهت کمک کنه تا راهت رو به جلو پیدا کنی، آدم خوبی برای نگهداشتن توی زندگیته.»
laberinto
حجم
۲۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان