بریدههایی از کتاب تقصیر باران نیست
۴٫۴
(۲۷)
همان اندازه که کنترل کردن آبوهوا غیرممکن است، کنترل کردن آدمها هم غیرممکن است
𝐑𝐎𝐒𝐄
اگر همه مشکلاتشان را بگذارند وسط یک میز، بیشتر آدمها مال خودشان را دوباره انتخاب میکنند
𝐑𝐎𝐒𝐄
اصلاً به نظرم معنی ندارد که وقتی خوشحالی گریه کنی، اما حالا میفهمم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
چرا ما باید بهخاطر کاری که یکی دیگه کرده بشکنیم؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
«بعضی وقتها کارتهای بازی خوبی دست آدم نمیآد و این منصفانه نیست. اما فکر میکنم اگر با همون دست بد با شجاعت و همدلی بازی کنی، آدم قویتری میشی. سخته، میدونم یه وقتهایی دنیا میزندت زمین و با خودت فکر میکنی که قراره زندگی همینجوری بمونه.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
شخصیت آدمها با الگوی رفتاریشون ساخته میشه یا از بین میره، نه با یه اشتباه
𝐑𝐎𝐒𝐄
اگر بخوای بدونی چقدر دوستت داره، باید بشینی تمام موجهای دریا رو بشمری
𝐑𝐎𝐒𝐄
وقتی یه نفر میگه هیچی، یعنی همهچی
𝐑𝐎𝐒𝐄
همهٔ ما اشتباه میکنیم و بهترین کار اینه که سعی کنیم جبرانش کنیم
𝐑𝐎𝐒𝐄
قدرت شکلهای مختلفی داره
𝐑𝐎𝐒𝐄
تکیه کردن به آدمها با نگه داشتن ماهی خیس توی دستت فرقی ندارد
𝐑𝐎𝐒𝐄
«اما یه چیز دیگه رو میدونستی؟»
«هوم؟»
«من بهت ایمان دارم. شرط میبندم که یه روز تاج برگ زیتون میذاری روی سرت و مردم برات هورا میکشن.»
«ها؟»
«میدونی کی تاج برگ زیتون رو توی بوستون میگیره؟ کسی که توی ماراتُن بوستون اول شه.»
لبخند میزنم. خوشحالم که فکر میکند میتوانم یک کار خاص بکنم.
Ariana
آدمها اشتباه میکنند که میگویند آدم برای کسی که ندیده و نشناخته دلش تنگ نمیشود.
فاطمه.م
اشتباههایی که آدمها میکنن شخصیت اونها رو نمیسازه، تصمیمی که در مورد اون اشتباه میگیرن اونها رو میسازه.»
فاطمه.م
میدونم یه وقتهایی دنیا میزندت زمین و با خودت فکر میکنی که قراره زندگی همینجوری بمونه.»
رونان سرش را میآورد بالا و به هِنری نگاه میکند. «آره، دقیقاً همین حس رو دارم.»
«اما رونان، تنها سؤالی که باید از خودت بکنی اینه که... میخوای مثل یه قربانی به زندگیت ادامه بدی؟ یا کسی که جون سالم به در برده؟»
فاطمه.م
کلمههای این عادلانه نیست از توی دلم بالا میآیند و بیرون میریزند و وقتی عکس را پرت میکنم، خردهشیشهها روی زمین بالا و پایین میپرند. با دیدن خردهشیشهها، خودم هم میشکنم.
تکههای شیشه من را یاد پازلهای مادربزرگ میاندازند. البته هیچوقت نفهمیدهام پازل چه فایدهای دارد و اصلاً چرا باید ساعتها بنشینی و برای درست کردن یک تصویر صدها تکه را به هم بچسبانی. تازه، عکسِ روی جعبه تصویر اصلی را لو میدهد.
به نظرم من هم یکجورهایی مثل مُشتی تکهٔ پازل هستم که روی زمین رهایم کردهاند. اما نمیتوانم تکهها را به هم بچسبانم، چون نمیدانم تصویر روی جعبه چه شکلی است. نمیدانم کی هستم، یا چند تکهام گم شده. و از وقتی اِیمی واقعیتی را پیش چشمم آورده، از خودم میپرسم که چشمم را روی چه چیزهای دیگری بستهام.
کاربر ۵۵۳۰۲۱۲
خانواده یعنی آدمهایی هستند که دوستت دارند، کسانی که نگرانت میشوند و از تو دفاع میکنند، کسانی که یک نگاه به تو میاندازند و میفهمند که نیاز داری با آنها حرف بزنی و برایت چای فرحبخش بیاورند.
Shakiba Ebrahimi
هیچکس کامل نیست و این برایم اهمیتی ندارد. نمیشود آدمها را مثل پیتزایی که دوست داری سفارش بدهی.
Shakiba Ebrahimi
وقتی مسابقه میدهی، باید جلویت را نگاه کنی، نه پشت سرت را.
Shakiba Ebrahimi
مهم نیست به چه چیزی نگاه میکنی، مهم این است که چه چیزی میبینی.
Shakiba Ebrahimi
حجم
۲۰۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه
حجم
۲۰۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه
قیمت:
۸۷,۰۰۰
تومان