بریدههایی از کتاب شهر فراموشی
۴٫۶
(۱۷)
وقتی گذشته تمام شده و به زمان حال رسیدهای، سخت است همان آدم قبلی باشی
𝐑𝐎𝐒𝐄
اگر مردم فکر کنند عجیب هستی، خیلی هم بد نیست.
𝐑𝐎𝐒𝐄
استفاده کردن از کتابها بهجای چیزهای تزیینی جالب نیست. عجیب است. ترسناک است... اشتباه است.
=o
«عجیب بودن هم مثل شجاع بودنه.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
دارم تلاش میکنم که من هم مثل پروانهها شجاع و آزاد و بیدقت باشم و هیچ سؤالی نکنم. اما مغزم از سؤال کردن دست برنمیدارد؛ قلبم هم از دلتنگ شدن.
انگار نصف فکرم اینجاست و نصف دیگرش یکجای دیگر. اصلاً شبیه پروانهها نیستم.
=o
حدس میزنم که همهمان حسرت میخوریم. حسرت میخوریم که کاش بیشتر دربارهٔ روزهای سختی که داشتیم، صحبت میکردیم. حالا این حسرت باعث میشود که بیشتر با هم حرف بزنیم و چیزهایی را که اذیتمان میکند یا باعث آزارمان میشود، بگوییم.
اما حسرت خوردن اصلاً مثل حس گناهکار بودن نیست. معنیاش این نیست که ما خواهرها و پدر و مادر و خانوادهٔ بدی بودیم.
حسرت فقط یک حسرت است. حسی است که روی قلبت مینشیند و یادت میاندازد که عشق چیز خیلی بزرگی است. یادت میاندازد که حتی اگر آدمی که عاشقش هستی دیگر در دنیا نباشد، تو میتوانی به دوست داشتنش ادامه بدهی.
Ms.red
دستهٔ دخترهایی هستیم که بیشتر مردم دوستشان دارند.
هرچند، این اواخر برایم سخت است همچنان دختری باشم که بیشتر مردم دوستش دارند. (آن هم دختری که صدایش کمی بلند است و بعضی وقتها اندکی عجیبوغریب میشود.) میدانم که من و نائومی بهتر است همان الودی و نائومی قبلی باشیم، وگرنه آدمهایی خیلیخیلی بدتر میشویم.
ولی وقتی گذشته تمام شده و به زمان حال رسیدهای، سخت است همان آدم قبلی باشی. البته من هم همهٔ تلاشم را نمیکنم.
❤Lady Bug❤
«آیا آدم شجاعی هستی؟»
𝐑𝐎𝐒𝐄
ما دوتا از بیرون خیلی شبیه هم هستیم، اما از درون فرق داریم.
=o
نائومی میپرسد: «اینترنت چی؟»
مامان میگوید: «اون هم نیست! فقط یه کامپیوتر توی کتابخونه هست که واسهٔ تحقیق و کارهای ضروری ازش استفاده میکنن!»
پذیرفتن اینهمهچیز باهم سخت است.
پیگیری
حجم
۲۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۲۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان