بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب طبقه وحشت | طاقچه
کتاب طبقه وحشت اثر جی. ای وایت

بریده‌هایی از کتاب طبقه وحشت

نویسنده:جی. ای وایت
امتیاز:
۴.۴از ۶۴ رأی
۴٫۴
(۶۴)
با خودش فکر کرد
carden
الکس گفت: «می‌خواستم معمولی باشم. دوست نداشتم دیگه الکس موشر باشم. اون بچه‌خرخون چاق که اسم هر بازیگری که نقش مایکل مایرز رو توی فیلم‌های هالووین بازی کرده بود، بلده. می‌خواستم با بقیهٔ بچه‌ها قاتی بشم، شبیه اون‌ها باشم و فکر کردم نابود کردن داستان‌ها احتمالاً راه درستیه. خیلی روشون وقت گذاشتم و با همهٔ وجودم دوستشون دارم. نمی‌خواستم نابودشون کنم. مجبور بودم. چون این تنها راهی بود که می‌تونستم به خودم ثابت کنم که جدی‌جدی می‌خوام تغییر کنم.»
mstaiyo
وقتی بالاخره همهٔ اعضای خانواده خوابیدند، الکس کوله‌پشتی‌اش را انداخت روی شانه‌اش، پاورچین‌پاورچین از آپارتمان بیرون رفت و در را طوری که صدا ندهد، خیلی آهسته و با دقت بست. راهروی طبقهٔ هشتم دلگیرتر از همیشه به نظر می‌رسید چون از پنجره‌های کوچکش آفتابی به داخل نمی‌تابید. چند لحظه روی پادَری مکث کرد. دلش می‌خواست به تخت گرم‌ونرمش برگردد و باید با این تمایل می‌جنگید. فکر کرد: اگه این کار رو بکنی دوباره می‌شی همون الکس موشری که بودی! خل‌وچل! دیوونه! بدبخت! همین رو می‌خوای؟ زیر لب گفت: «نه!»
Black
روی همهٔ سنگ قبرهایش حک شده بود: مُرد، بی‌آنکه خوانده شود.
Niu Jaf
الکس تلاش کرد بایستد اما نتوانست. پخش زمین شد و موجی از سیاهی او را در بر گرفت.
Niu Jaf
«داستان‌های خوب، دنیای مخصوص خودشون رو می‌سازن. اتفاق‌هایی که در واقعیت ناممکن به نظر می‌رسن، در موقعیت مناسب خیلی هم منطقی‌ان. بهش می‌گن منطق درونی.»
a Booker
از گوشهٔ چشمش دید که یاسمین هنوز بطری روغن خواب‌آور را در دست دارد. یاسمین که پشتش به ناتاشا بود برنگشت و سعی کرد بطری را از دیدرس او مخفی نگه دارد. ناتاشا یک قدم جلوتر آمد و پرسید: «خب؟ چی رو نمی‌تونین به من بدین؟»
hosna
«تو فکر می‌کنی که چون همه‌ش یه هفته‌ست اومدی اینجا می‌دونی که چی به سر من اومده؟! حتی فکرش هم نمی‌تونی بکنی! به تو خیلی آسون گذشته. راستش احتمالاً خیلی هم داره بهت خوش می‌گذره! شدی قهرمان یکی از همون داستان‌هایی که خودت می‌نویسی. تو تا حالا ندیدی وقتی ناتاشا واقعاً عصبانی می‌شه چطوری می‌شه، اما من دیدم! تو هیچ‌وقت وقتی که جادو کارش رو شروع می‌کنه، وحشت رو تو چشم‌های دوست‌هات ندیدی!»
mstaiyo
آب‌یاری با اشک بچه. عالی برای پخت نان.
mahzooni
مشب فرار می‌کنم. همه‌چیز آماده‌ست.
mahzooni

حجم

۵۱۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۵۱۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد