بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب معمولی، مثل بقیه | طاقچه
تصویر جلد کتاب معمولی، مثل بقیه

بریده‌هایی از کتاب معمولی، مثل بقیه

نویسنده:باربارا دی
امتیاز:
۴.۸از ۳۷ رأی
۴٫۸
(۳۷)
اگه کسی ازتون سؤالی می‌پرسه، به این معنی نیست که شما بهش جوابی بدهکارین.
Book
«به هر حال، اگه کسی تو رو نشناسه، می‌تونی خوش بگذرونی.»
Book
«وقتی آدم نمی‌دونه داره دربارهٔ چی حرف می‌زنه، بهتره دهنش رو ببنده و البته بهتره به فکر احساسات بقیه هم باشه.»
Book
نه، معلم‌هام رو هم دوست دارم. اما نه اون‌قدر که تو رو دوست دارم. عایشه: آره دیگه، تا ابد لوست کردم. هاها. من: آره واقعاً. اما فکر کنم بیشتر از هر چیزی خوبه که دوباره با هم‌کلاسی‌هام هستم. عایشه: آره. هم‌کلاسی داشتن خیلی خوبه. شاید بیشتر از هر چیز دیگه‌ای.
mahzooni
«چی داری درست می‌کنی؟» «مرغ ناردونی. یه غذای ایرانی قدیمیه، خیلی‌خیلی هم خوشمزه‌ست.»
Ms.red
تو قهرمانِ جام جهانی حرف نزدنی.
Book
خانم کاسترو بالاخره ولم کرد و گفت: «من خانم کاسترو، مشاورت هستم. بذار یه چیزی بهت بگم، از برگشتنت خیلی خوشحالم. دیگه بیشتر از این نمی‌تونستم خوشحال باشم.» چه عجیب! آن خانم تا یک دقیقه قبل حتی یک بار هم من را ندیده بود. چطور از برگشتنم این‌قدر خوشحال بود؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
ورزش مورد علاقه‌م بلند کردن موهامه و سرگرمی مورد علاقه‌م استراحت کردن. از ته دل به اهدای خون باور دارم... منظورم این است که از ته دل نمی‌خواستم دربارهٔ سرطانم چیزی بنویسم
داماد65
هم‌دلی سخت‌تره، چون شما خودتون رو جای شخص دیگه‌ای می‌ذارین، انگار کفش‌های اون رو پوشیدین. گاهی اوقات مسائلی رو احساس می‌کنین که نمی‌خواین. به هر حال، فکر نمی‌کنم هم‌دلی همیشه امکان‌پذیر باشه.» خانم فارل، که داشت موهایش را پشت گوشش می‌زد، پرسید: «چطور؟» «چون بعضی وقت‌ها تجربهٔ اون شخص اون‌قدر عجیبه که نمی‌تونین خودتون رو بذارین جاش. منظورم اینه که ممکنه فکر کنین می‌تونین، اما در حقیقت این‌طور نیست.»
starlight
خانم کاسترو، من سرطان داشتم. اگه اسم سرطان رو به زبون بیارین، خدا شما رو با اون از بین نمی‌بره.
maybe the sadgirl
دستانش را دور من حلقه کرد، حتی برایم مهم نبود که او پر از میکروب بود. چون آن‌ها میکروب‌های بهترین دوستم بودند، میکروب‌هایی که حال آدم رو بهتر می‌کنند.
starlight
زود گفتم: «اشکالی نداره.» «منظورم اینه، دیدنت توی اون وضعیت و بقیهٔ بچه‌های...» چشم‌هایش پر از اشک شد. اوه، لعنتی. الان که نمی‌خواد گریه کنه، درسته؟ خودم را وادار به لبخند زدن کردم. «آره، می‌دونم. اون‌قدر خوب به‌نظر نمی‌رسیدیم.»
melina
اگه هیچ‌کسی نفهمه چه بلایی سرم اومده، چی؟ اگه تو اون مدتی که نبودم، همه‌چی تغییر کرده باشه، چطور؟
Book
پاک کردن خاطرات جهان زیرین و تظاهر به اینکه همه‌چی مثل گذشته‌ست، دروغ بود.
Book
تو تنها عشق حقیقی من هستی، محبوبم و جفت منی... دنبالت می‌آیم حتی اگر این کار مرا به دردسر بیندازد.
Book
«مرغ ناردونی. یه غذای ایرانی قدیمیه، خیلی‌خیلی هم خوشمزه‌ست.»
Book
«مردم، مردمن. همه‌جا هستن. نمی‌تونی ازشون فرار کنی.»
Book
«هم‌دردی یعنی وقتی دلتون برای کسی می‌سوزه. هم‌دلی یعنی زمانی که شما احساس دیگران رو می‌فهمین. انگار که خودتون رو جای اون گذاشتین.»
Book
من هم دیگه از صبر کردن واسه هر چیزی که می‌خوام، خسته شدم. همهٔ کار من شده صبر کردن، صبر کردن و صبر کردن!
Book
آخه اگه دختر باشه، می‌گی دختره. فقط اگه پسر باشه، می‌گی یکی از بچه‌هاست.»
Book

حجم

۱۸۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۸۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد