بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب باد در میان پرده‌ های اتاق می‌ وزید | صفحه ۹ | طاقچه
کتاب باد در میان پرده‌ های اتاق می‌ وزید اثر سیاوش مهرآفرین

بریده‌هایی از کتاب باد در میان پرده‌ های اتاق می‌ وزید

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۴۵ رأی
۴٫۴
(۴۵)
تغییر آهسته، یک چیزش می‌تواند خطرناک باشد. آن هم این است که این‌طور هیچ‌کس متوجه تغییراتش نمی‌شود. بدتر شدن احساس نمی‌شود.
زهرا۵۸
تغییر شدید افکار با طوفان درونی همراه است. از طوفان نباید ترسید. فقط باید به این فکر کرد که در پایان آسمان درون آبی می‌شود.
زهرا۵۸
هدف می‌تواند در انسان تبدیل به نقطهٔ ضعف یا نقطهٔ قوت شود.
زهرا۵۸
کتاب زیاد خوانده‌اید. شاید هم بیشتر از من خوانده باشید، ولی چون به درک درستی از خودتان نرسیده‌اید، نمی‌توانید از مطالبی که خوانده‌اید استفاده کنید. به شما قول می‌دهم پس از اینکه خودتان را پیدا کنید، به این فکر بیفتید که تمام کتاب‌هایی را که خوانده‌اید از اول بخوانید. با رسیدن به درکی از خود، احساس می‌کنید که از دیدگاه خودتان هم می‌توانید به قضیه نگاه کنید. آنجاست که احساس می‌کنید بسیاری از حرف‌هایی که تا به حال گفته شده‌اند، یکی‌اند و تنها زاویهٔ دید است که متفاوت است.
زهرا۵۸
جامعه قرار نیست از شما یک انسان بسازد. قوانین جامعه آن‌قدرها هم سفت و سخت نیست. در مسیر انسانیت، تصمیم اول و آخر را باید خود فرد بگیرد.
زهرا۵۸
کارن هورنای اعتقاد داشت، ترس و اضطراب باعث تولید خشم می‌شود و خشم و عصبانیت هم ترس و اضطراب تولید می‌کند. بنابراین پس از مدتی ترس شما باعث می‌شود که خشمگین شوید. این را بدانید که خشم ناشی از ترس است نه قدرت.
زهرا۵۸
یا باید مثل یک قاره، خیلی پهناور باشی یا اگر یک جزیرهٔ کوچک هستی، باید کشف‌نشده باقی بمانی یا حداکثر از دور دیده شوی تا تکراری نشوی
زهرا۵۸
موضوعی که دربارهٔ شوخی گفتید، درست است و مربوط به روانشناسی فروید می‌شود. امیالی که درون ما سرکوب می‌شوند، مسیرشان را به یک نحو دیگر به بیرون پیدا می‌کنند. حرف‌های جدی‌ای را که آدم‌ها نمی‌توانند بزنند، راه‌شان را به به‌صورت شوخی به بیرون پیدا می‌کنند.
زهرا۵۸
برداشت‌ها از داستان آدم و حوا زیاد و متفاوت است. ولی از نظر من داستان حول این موضوع می‌چرخد که اصرار به لذت بردن، لحظهٔ شروع سقوط انسان است. یعنی لحظه‌ای که انسان از خود گذشتگی را فراموش می‌کند. بعضی از لذت‌های اشتباه آن‌قدر جاذبه دارند که به‌سختی می‌توان جلوی‌شان مقاومت کرد. مثل یک آهنربا که آهن را به سمتش می‌کشد، آدم را به‌سمت خودشان می‌کشانند.
زهرا۵۸
انسانی که نمی‌تواند خودش را تغییر دهد، چطور می‌تواند خودش را گول بزند. لذت بردن هم می‌تواند دلیل محکمی برای رفتن به راه غلط باشد. چون جاذبه‌ای که در راه غلط وجود دارد، در راه درست وجود ندارد.
زهرا۵۸
کسی که به جنگ می‌رود، چاره‌ای جز جنگیدن ندارد. درست است که از خودش می‌گذرد، ولی از چیزهای مهم‌تر از خودش نمی‌تواند بگذرد. اما کسی که به صلح می‌رود، از خودش و از همه چیزش گذشته است. به همین خاطر است که به سمت صلح رفتن، شجاعت خیلی بیشتری می‌خواهد.
زهرا۵۸
گفتهٔ اریک فرام، هیچ چیز دنیای صنعتی در خدمت کمال انسان نیست.
زهرا۵۸
بین زنده‌بودن و مرده‌بودن، حالتی وجود دارد که من به آن برزخ می‌گویم. در این حالت با اینکه احساس می‌کنی زنده‌ای، ولی هیچ کاری برای انجام‌دادن از دستت بر نمی‌آید. با اینکه دلت می‌خواهد کاری برای خودت بکنی، ولی نه عقلت به جایی قد می‌دهد و نه دست و پاهایت توان حرکت دارند. انگار که عصب حرکتی آدم از کار افتاده باشد. تنها جاهایی از بدنت که کار می‌کنند، چشم‌ها هستند که آنها هم فقط سقوط‌کردنت را تماشا می‌کنند
زهرا۵۸
زمانی که مرخصی می‌گیرم یا دربارهٔ حقوق عقب‌افتاده‌ام سؤال می‌کنم، حس ارباب رعیتی زمان گذشته برایم تداعی می‌شود. دست‌ها باید روی هم و افتاده باشد. گردن هم باید مقداری کج و به سمت پایین باشد، انگار نه انگار دربارهٔ حقت داری می‌پرسی.
زهرا۵۸
انسان بیشتر از قیافهٔ زیبا به ذهن زیبا نیاز دارد
زهرا۵۸
در شمال، پرچینی که در زمین کاشته می‌شود، چوب درخت خردشده است. بعد از مدتی پرچین جوانه می‌زند و شاخ و برگ می‌دهد، ولی هرگز درخت سابق نمی‌شود. گاهی این‌طور فکر می‌کنم که انسان هم همین‌طور است. خرد که بشود، دیگر هیچ‌وقت آن آدم سابق نمی‌شود.
زهرا۵۸
آنچه را انتظار داریم دیگران به ما نثار کنند، شاید در دیگران وجود نداشته باشد، ولی حتماً در درون خودمان وجود دارد.
زهرا۵۸
اینکه دیگران کاری را درست مثل خودتان انجامش دهند، توقع درستی نیست. مطمئن باشید توانایی انجام آن کار به بهترین صورتش، در عده‌ای خاص یا فقط در خود شما وجود دارد
زهرا۵۸
دردناک‌ترین دردها، دردهای مشترک و قابل درکی برای دیگران نیستند. تازه هرچقدر هم که دربارهٔ دردت حرف بزنی، نمی‌توانی شدتش را منتقل کنی. به‌همین‌دلیل جملاتی هم که تا به حال گفته شده‌اند، چندان هم دردناک نیستند. بله، آن جمله‌ای را که نمی‌توان بیانش کرد، دردش بیشتر است. من از درد زیاد، سکوت کرده‌ام. اما کسی معنای سکوتم را نمی‌فهمد. تقصیر دیگران نیست.
زهرا۵۸
برگ‌ها برای چه کسی تکان می‌خورند؟ رودها برای چه کسی جاری می‌شوند؟ سهره برای چه کسی می‌خواند؟ لک‌لک‌ها برای چه کسی به پرواز در می‌آیند؟ و تمشک‌ها برای که می‌رویند؟
زهرا۵۸

حجم

۱۲۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۳ صفحه

حجم

۱۲۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۳ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان