بریدههایی از کتاب فلسفه تنهایی
۳٫۲
(۱۴۵)
همانگونه که نیچه مینویسد: «اندکاندک برایم مثل روز روشن شده است که عمومیترین نقص در نحوه آموزش و پرورشمِ ما این است که هیچکس یاد نمیگیرد و هیچکس تلاش نمیکند و هیچکس نمیآموزد که چگونه تابِ تحملِ خلوت و تنهایی را بیاوریم.»(۸۶) توانایی خلوتگزینی چیزی است که باید بیاموزیم. توماس ماچو درباره آنچه «تکنیکهای خلوتگزینی» مینامد نوشته است، یعنی تکنیکهایی که فرد را قادر میسازد با خودش به معاشرت بنشیند.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
برای همین است که لذّت بردن از خلوت وتنهایی درکناشدنی است.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
مثلا، ما هیچوقت به اندازه وقتی که میخواهیم با خودمان صادق باشیم ماهرانه دروغ نمیگوییم. اما ما دستک
کاربر ۴۱۲۲۴۵۸
گاهی بسیار تنها میشویم
گاهی راه به جایی نمیبریم
من همه جهان را زیستهام
و همهجا را پشت سر گذاشتهام
مال من باش لطفآ
شریک زندگیام شو
با من بمان، زنم باش
کاربر ۴۱۲۲۴۵۸
ژان پل سارتر میگوید آدمها تنها هستند و باید این دردِ تنهایی را تحمل کنند تا بتوانند جایگاهِ خودشان را در این عالَم بازبشناسند.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
جهانی که خلوت از آن حذف شده باشد، جهانی دوستداشتنی نیست. خلوت و انزوا، در معنای تنها ماندن در غالب اوقات، برای عمق بخشیدن به تفکر و به شخصیت ضروری است؛ و خلوتی در حضورِ زیبایی و عظمتِ طبیعی گهواره زادنِ اندیشهها و آرزوهایی است که نهتنها برای افراد خوب است بلکه جامعه بی آن نمیتواند سرکند. (۶۹)
آنجایی که ما غالبآ میتوانیم در آن تنها باشیم خانه و کاشانهمان است. (۷۰) بنابراین خانه مکانی کانونی، هم برای خلوت و هم برای تنهایی است. اما وقتی مینویسم خلوت فقط در محدوده حریم خصوصی است که میتواند تحقق پیدا بکند، این بدان معنا نیست که لزومآ ما میتوانیم در حریمِ خصوصیمان به خلوت دست پیدا کنیم. ممکن است حریم خصوصی ما حتی یک رگه کوچک از خلوت نداشته باشد و بالعکس مملوِ از احساس تنهایی باشد. ممکن است حریمِ خصوصی ما چنان آکنده از مداخلاتِ مزمنِ دیگران، و ازجمله رسانههای جمعی، باشد که نه خلوت بدان راه بیابد نه حتی تنهایی.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
فریدریش فون هایک مینویسد: «بنابراین پیششرط آزادی این است که هر شخصی حریمِ خصوصی تضمینشدهای داشته باشد و در محیطِ او شرایطی حاکم باشد که هیچکسمِ دیگر قدرتِ مداخله در آن را پیدا نکند.»(۶۶) مفهوم «خصوصی» از زمانی به زمانِ دیگر و از مکانی به مکانِ دیگر فرق میکند، و حریم خصوصی تاریخچه خودش را دارد. (۶۷) بااینهمه بهنظر میرسد که در هر فرهنگی بههرروی مفهومی از حریم خصوصی وجود دارد. (۶۸) آزادی باید آزادی زیستنِ زندگی خویش به آن طریقی باشد که شخص خودش میخواهد. این مستلزمِ داشتنِ حریمی خصوصی است، زیرا حریمِ خصوصی جایی است که میتوان در آن به خویشتنِ خویش شکل داد.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
حریمِ خصوصی هم نوعی نهادینهشده از خلوت است، مکان و محیطی که امکان تأمین امن و امان ما در آن محفوظ است. این واقعیت که خلوت در جوامعِ توتالیتری دستنیافتنی است ناشی از همین امر است که در این جوامع حریمِ خصوصی بهکلی از بین میرود. جوامعِ توتالیتری چنان سازمان داده میشوند که در آنها افراد امکانی برای حفظ حریم خصوصیشان پیدا نمیکنند.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
روسو تصویری آرمانی از تنهایی و انزوا بهدست میدهد، اما انزوا و تنهایی واقعی و عملی همیشه برایش یأسآلود بود.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
در وضعِ طبیعی تنهایی حاکم است، آن هم تنهایی خوب. بهعکس، انسانِ متمدن ناخوش و بیاخلاق است، تمدن تباهش کرده و درنتیجه آن تنهایی خوبش را از دست داده است. بنابراین هدفِ زندگی انسانی دوباره بهدستآوردنِ آن تنهایی خوب است، زیرا فقط در آن صورت است که انسان واقعآ میتواند شاد و خوشبخت شود.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
«انسانِ طبیعی مطلقآ ازآنِ خویش است. او احدِ واحد است، کلِّ مطلقی که فقط با خودش یا عِینش نسبت دارد.»(۵۸)
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
تنهایی میتواند ماهیتی دوگانه داشته باشد که هم شخص را درهم بشکند و هم این امکان را فراهم بیاورد که شخص به رابطه بهتری با خودش و دیگران برسد.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
فلسفه هایدگر این است که در آن «من» میل دارد با برپاکردنِ نوعی دیوارِ خودآشکاری در برابرِ خودش، خودش را از خودش پنهان کند. (۴۳) هدف «من» از این کار این است که خودش را در برابر خودش چنان شفاف سازد که بتواند به درک درستی از زندگی اصیل برسد. (۴۴) هستی ما همواره نوعی «هستیبا» است و هستیبا دیگران دقیقآ همان قدر ذاتی و اصیل است که هستیدرجهان. (۴۵) برای همین است که تنهایی میتواند وجود داشته باشد.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
طبقِ نظرِ نیچه تعاملِ با دیگران فقط گهگدار میتواند خوب و مفید باشد، اما آن هم باز به شرطی که پس از آن بتواند آسودهخاطر به آغوشمِ خلوتِ خویش بازگردد.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
(۳۶) آن خلوتگزینِ نیچه هر شخصمِ دیگری را، حتی اگر یک دوست باشد، مانعی بر سرِ راهِ گفتگویش با خویشتنِ خویش مییابد: «برای فردِ خلوتگزیده دوست هم همیشه یک شخصمِ سوم است: شخصمِ سوم چوبپنبهای است که مانع از این میشود که گفتگوی دونفره به اعماق برود.»(۳۷) تنهایی «فضیلتی» است که گواهِ
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
طبقِ نظرِ نیچه تعاملِ با دیگران فقط گهگدار میتواند خوب و مفید باشد، اما آن هم باز به شرطی که پس از آن بتواند آسودهخاطر به آغوشمِ خلوتِ خویش بازگردد.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
وقتی در میانِ جمعِ کثیر زندگی میکنم همانگونه زندگی میکنم که آن جمعِ کثیر، و آنگونه نمیاندیشم که درواقع میاندیشم؛ پس از مدت زمانی همیشه به نظرم میرسد که آنها میخواهند مرا از خودم برانند و روحم را از من بدزدند.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
این برهوت است که ما را قادر میسازد بر نفسمان مسلط شویم، همان چیزی که وقتی در میانِ جمع زندگی میکنیم از دست میدهیم.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
ترسمِ از تنهایی بسیار بنیادیتر از عشقِ ما به دیگران است، و اگر کسی میخواهد زندگی خوشی داشته باشد باید بتواند بر این ترس غلبه کند.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
اینقدر دلمشغول این نباش که جهانیان با تو چه میگویند، مهمتر این است که خودت با خودت چه میگویی. در خودت فروشو، اما پیشتر آماده باش که خودت را در آنجا دریابی: احمقانه است که خودت را به دستِ خودت بسپاری اگر که مهارِ خودت در دستِ خودت نیست. آدمی در تنهایی هم میتواند راه گم کند همچنانکه در مصاحبت و معاشرتِ دیگری.
کاربر ۱۲۹۷۱۱۲
حجم
۲۲۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۲۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۸۶,۰۰۰
۶۰,۲۰۰۳۰%
تومان