بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دفترهای واپسین؛ دفتر دوم؛ به رنگ پرتقالی | طاقچه
کتاب دفترهای واپسین؛ دفتر دوم؛ به رنگ پرتقالی اثر احمدرضا احمدی

بریده‌هایی از کتاب دفترهای واپسین؛ دفتر دوم؛ به رنگ پرتقالی

انتشارات:کتاب نشر نیکا
امتیاز:
۴.۸از ۴ رأی
۴٫۸
(۴)
من دریافته بودم ما آن‌قدر برای وقوع خوشبختی صبر کردیم که چای سرد شد.
Mostafa F
این آخرین امید ما برای زنده ماندن بود
Mostafa F
پیش از آن‌که بمیرم در ملافه‌های صبح‌گاهی غلتی جانانه می‌زنم گُل‌های بنفشه‌ای را که در این سال‌ها خشک کرده‌ام بر وصیت‌نامه‌ام می‌چسبانم قابلمه‌های مسی را در آفتاب می‌گذارم که پرنده‌های غریب آب قابلمه‌های مسی را نوک بزنند.
مادربزرگ علی💝
شاید آسان‌ترین کار روشن کردن چراغ بود و دلداری برای همسایه
Mostafa F
پیش از آن‌که بمیرم در ملافه‌های صبح‌گاهی غلتی جانانه می‌زنم گُل‌های بنفشه‌ای را که در این سال‌ها خشک کرده‌ام بر وصیت‌نامه‌ام می‌چسبانم
ماهی
ما هر روز مرگ را به روزی دیگر موکول می‌کردیم که مرگ خسته شود.
Mostafa F

حجم

۵۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۵۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد