بریده‌هایی از کتاب همه چیز بودن

ریشهٔ «آماتور» برگرفته از واژهٔ «amare»، به‌معنای عشق، در زبان لاتین است و برای کسی به کار می‌رود که کاری را از سر علاقه انجام می‌دهد، نه برای کسب درآمد به‌صورت حرفه‌ای ـ‌مترجم.

عصب‌شناسان اصلی را تحت‌عنوان «استفاده کن یا از دست بده» تعریف کرده‌اند که وقتی از عملکرد شناختی صحبت می‌شود، می‌توان به آن رجوع کرد: اگر از مهارتی مشخص یا بخشی از مغز به‌طور مرتب استفاده نمی‌کنید، کارتان در آینده برای بهره‌گیری از آن دشوارتر خواهد شد.

اگر خیلی احساس اعتمادبه‌نفس نمی‌کنید، می‌توانید «ادایش را دربیاورید تا تبدیل به آن شوید».

حقیقت این است که شما بدون تقدیر یا هدف نیستید؛ دلیل بسیار خوبی پشت کنجکاوی سیری‌ناپذیرتان وجود دارد: شما کسی هستید که قرار است اوضاع را به هم بریزد، چیزی نوین خلق کند، مسئله‌های پیچیده و چندبعدی را حل کند و به‌شیوه‌ای منحصربه‌فرد زندگی دیگران را بهتر کند. تقدیرتان، هر چه باشد، شما نمی‌توانید با سرکوب‌کردن چندپتانسیلی‌بودن‌تان آن را محقق کنید؛ باید آن را دریابید و از آن به‌بهترین نحو استفاده کنید.

احتمالاً این اصطلاح را شنیده‌اید که «چیزی پیداکن که عاشق انجام‌دادنش هستی و آن وقت دیگر یک روز هم در زندگی‌ات کار نخواهی کرد». این توصیه برای چندپتانسیلی‌ها نسبتاً بی‌مصرف است؛ زیرا ما، برحسب طبیعت‌مان، برای خوشحالی به تنوع نیاز داریم. حتی وقتی چیزی پیدا می‌کنیم که عاشقش هستیم، اگر قرار بود آن را هر روز و برای همیشه انجام دهیم احساس نارضایتی می‌کردیم؛

تصمیم‌نگرفتن نیز خودش یک تصمیم است

هنگامی که پروژه‌ای برای پیگیری انتخاب می‌کنید، سعی کنید به‌چشم تعهدی سنگین به آن نگاه نکنید. آیا می‌توانید آن را به چشم اکتشاف یا چیزی ببینید که دارید امتحان می‌کنید؟ با حس کنجکاوی و شگفتی سراغ علاقه‌های خود بروید و یادتان باشد که لذت ببرید!

زمان آن رسیده است که این روایت عجزآور را کنار بگذارید و برایش جایگزینی در نظر بگیرید: شاید چندپتانسیلی‌ها اشخاص تأثیرگذاری هستند که به‌درستی درک نشده‌اند!

الگوها و نیروهایی که شما را به حرکت وا می‌دارند بشناسید، اما درعین‌حال یاد بگیرید با چندگانگی‌تان احساس راحتی کنید. شما موجودی با پیچیدگی و ظرافت هستید و در درون‌تان تضادها و موضوع‌های پیش‌بینی‌ناپذیری وجود دارند که این خوب است.

آدم‌های مختلف دربرابر کارهایی که روح را تغذیه نمی‌کنند سطح تحمل‌های متفاوتی دارند؛

اختصاص‌دادن یک مدت، مثلاً یک ماه، یک هفته یا حتی یک آخرهفته، به صرفاً یک پروژه روشی قدرتمند برای دست‌یابی به پیشرفت اساسی است.

داشتن علایق متنوع و پی گرفتن همهٔ آنها هیچ ایرادی ندارد و فقط یک سبکِ زندگی متفاوت (و کمی غیرمتعارف) است!

اگر به خودتان اجازه می‌دادید همهٔ چیزهایی باشید که می‌خواهید، زندگی شما چه شکلی می‌شد؟

«نه هر آن کس که سرگردان است، گم‌گشته است.» - جی. آر. آر. تولکین

تصور کنید در حال راندن اتومبیلی از یک سر کشور به سر دیگر آن در طول شب هستید. برای رسیدن به آنجا نیازی نیست چراغ‌های اتومبیل تمامی مسیر را برای‌تان روشن کنند؛ فقط کافی است در تاریکی حدود صد متر جلوتر را ببینید تا پیش بروید. یک تا سه قدم عملی کوچک که همین اکنون می‌توانید بردارید تا پروژه‌تان پیش برود کدام‌اند؟

وقتی تصمیم می‌گیرید مسیری مشخص را دنبال کنید، نمی‌توانید از قبل بدانید چه پیش خواهد آمد. شاید برای سال‌های پیش رو عاشق پروژهٔ منتخب خود شوید؛ شاید پی ببرید اشتیاق شما به‌سرعت تحلیل رفته است؛ شاید این کار شما را با موضوع‌های جدیدی آشنا کند که حتی جذاب‌تر هستند. بهترین کاری که می‌توانید بکنید گوش‌کردن به ندای قلب‌تان و شجاعت به‌خرج‌دادن است.

شما کسی هستید که قرار است اوضاع را به هم بریزد، چیزی نوین خلق کند، مسئله‌های پیچیده و چندبعدی را حل کند و به‌شیوه‌ای منحصربه‌فرد زندگی دیگران را بهتر کند.

فکرکردن به تمامی چیزهایی که برای پروژه‌های‌تان نیاز است، به‌راحتی، می‌تواند شما را آشفته کند. به‌جای تمرکز بر تصویر کلان، توجه خود را به قدم فوری بعدی معطوف کنید.

می‌توانید دربارهٔ چندپتانسیلی‌بودن خود به‌شیوه‌های بسیاری صحبت کنید. یکی از آن‌ها این است که تته‌پته کنید، شانه بالا بیندازید و (با لحن پوزشی) چیزی شبیه به این بگویید که «اِم، من دارم این کار را می‌کنم... آها، این هم هست... بعدش، خب، یک چیز دیگر...». راه دیگر این است که اشتیاق‌تان برای پروژه‌های‌تان را به اشتراک بگذارید و با اعتمادبه‌نفس صحبت کنید: «خب، در حال حاضر من مشغول _________ هستم. درضمن برای _________ خیلی هیجان‌زده‌ام! و وقت‌هایی که آزاد باشم، سراغ _______ می‌روم.» سعی کنید از توجیه‌کردن پروژه‌های‌تان یا عذرخواهی برای آن‌ها اجتناب کنید. اگر با اعتمادبه‌نفس رفتار کنید، احتمال کمتری وجود دارد که شما را قضاوت کنند یا زیر سؤال ببرند.

شما کاری که می‌کنید نیستید. نیازی نیست که تغییرات حس هویت شما را در هم بشکنند. شما رسانه‌ای که استفاده می‌کنید نیستید. شما شغل‌تان نیستید. شما بزرگ‌تر از «موسیقی‌دان» یا «معلم» یا «مهندس برق» هستید. فارغ از عنوان (یا حتی بدون هر گونه عنوان) شما انسانی کامل هستید.