بریدههایی از کتاب پس از بیست سال
۴٫۸
(۴۶۴)
کسانی که سالهای سال زهد و عبادت و شبزندهداری و تلاوت قرآن نتوانسته بود آنان را به مغز دین و جان ایمان آشنا کند. گویی در تمام عمر، شبها نه به عبادت که به پاسبانی مشغول بوده و نه به روزه که فقط گرسنگی کشیدهاند. کسانی که از قرآن جز انبوه کلمات و عبارات چیزی در قلبشان رسوب نکرده، نماز را جز از روی عادت نخوانده و از حج جز طواف سنگ چیزی درنیافته بودند.
•)•
لذت نجات و شیرینی بازگشت حیات، آنان را از حلاوت جهاد و شهادت غافل نکرد و فریبشان نداد.
•)•
آه... بهخدا سوگند جز یاران علی کسی را یارای چنین کاری نیست
•)•
برای آنان رمز پیروزی در ایمان نهفته بود و نه در تعداد، در عزم و عقیده قرار داشت، نه در سلاح و سنان. عشق به امام، چنانشان ساخته بود که نهتنها درد زخم را احساس نمیکردند و از انبوه دشمن نمیهراسیدند، بلکه مرگ را چون آب حیات طلب مینمودند.
•)•
جنگی که در صلح ادامه یابد، مصیبتبارتر است برادر. جنگی که بر فراز منبرها و درون قلبها و مغزها رواج یابد، از جنگ شمشیرها و نیزهها سختتر است. تنها نبردی که ابوسفیان در آن اسلام را مغلوب ساخت
•)•
برو و تمام عمر با خاندان علی باش. نه از آنان پیشی گیر و نه عقب باش که همراهی با آنان همراهی با خداوند است. با هرکه آنان دوستی کردند، دوستی کن و با هرکه دشمنی ورزیدند دشمنی بورز و در هر آتشی که امر کردند، بدون سؤال داخل شو که بهخدا سوگند آن آتش، گلستان ابراهیم است.
•)•
حقیقت چون آفتابی است که بر جهان میتابد. حال اگر کسی پشت بر آن بنشیند به آفتاب چه زیان میرسد جز اینکه خود را از آن محروم کرده است.
•)•
همیشه اگر امری مثل غائلهٔ جریر پیش میآمد که آن را درست نمیپنداشت، نظرش را صریح و بیپرده با امام درمیان میگذاشت امّا درنهایت نظر امام را به خود ترجیح میداد و تا پای جان برای آن تلاش میکرد. هرچند بارها شده بود که امام نظرش را پذیرفته و رأی خودش را تغییر داده بود امّا این نخستین باری بود که دستور امام را آنطور که میباید اجرا نکرده بود و حال هرچند که خطایش را جبران کرده، امّا خود را مستحق مجازات میدانست.
•)•
روحش را شیدایی و بهجتی خاص و بیانتها دربرگرفته که تمام درد و رنجها را لذت و زیبایی میدید. چشمانش را که گشود، جهانی تازه در نظرش مجسم شد.
•)•
به خداوند امید دارم که سینهام را گشاده کند، کار مرا آسان نماید و گره از زبانم بگشاید.
•)•
عمّار درست میگفت. او نیز در آخر کار تسلیم جمعیت شده و جایگاه خود را ترک کرده بود، هرچند چارهای جز این نداشت که اگر میماند توسط سپاه شام خونش ریخته میشد. باوجوداین امّا خودش را مقصر میدانست.
•)•
عمّار خطاب به اشتر گفت: «تو ای مالک! چرا دستهای را برای یافتن حقیقت بهسوی فرات گسیل نداشتی؟ چرا به صدایی فریب خوردی و درنهایت تسلیم گشتی؟»
•)•
بهخدا سوگند آوارگی نصیب قومی است که امام خویش را وانهد.»
•)•
در رسم عرب بستن آب ناجوانمردی است. علی با ما چنین نکرد، این را فراموش مکن.»
•)•
پیامبر به علی گفت که ای علی! با من بر سر نزول قرآن میجنگند و با تو بر سر تأویل آن. دشمنان من مشرکیناند و دشمنان تو منافقین.»
•)•
همیشه قسمت بزرگی از حقیقت پنهان است فرزندم، چراکه واقعیتها آنان را پوشاندهاند و مردمان همیشه فریبخوردهٔ این واقعیتها هستند.»
«مگر حقیقت همان واقعیت نیست؟»
«واقعیت آنی است که حاکم و رایج است امّا حقیقت آنی است که باید باشد و نیست. ارزش انسانها به تلاشی است که برای هویدا ساختن حقیقتها میکنند، نه پذیرفتن واقعیتها. برای همین است که پیامبران باارزشترین انسانها بودهاند.»
در خیال پرواز
«چگونه امام را از خود ناامید ببینم؟ نه... در صحرا سپریکردن بهتر از آن است.»
•)•
«واقعیت آنی است که حاکم و رایج است امّا حقیقت آنی است که باید باشد و نیست. ارزش انسانها به تلاشی است که برای هویدا ساختن حقیقتها میکنند، نه پذیرفتن واقعیتها. برای همین است که پیامبران باارزشترین انسانها بودهاند.»
صدف
غمی همچون اندوهِ پس از گناه که روح را آزرده و پریشان و حرکتکردن و پیشرفتن را سخت میکند.
•)•
این او است که به یاری علی محتاج است.
•)•
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
تومان