بریدههایی از کتاب پس از بیست سال
۴٫۸
(۴۶۴)
چراکه اعتقاد داشت انسانها به هر میزان که در لذات دنیا فرو میروند، ضعیف و اهلی میگردند. به همین علت بود که اگر بر دشمنانش با تیزی شمشیر پیروز نمیشد، با برق سکه آنها را بندهٔ خود میساخت و اگر آنها را طمعکار نمییافت، به فریب آنها میاندیشید.
fa,3in
«مروان تنها مشاور خلیفه نیست، بلکه عامل همهٔ خطاهای او است. خلیفه در دستان او چون موم نرم است. هر پیشنهادی بدهد میپذیرد و هر حکمی دهد، رد نمیکند. مروان نهتنها با ابوذر چنین نمود، بلکه کاری کرد که خلیفه از عمّار یاسر نیز خشم گیرد و او را چنان بزند که مرگش را نظاره کند. فرمان قتل معترضان در راه بازگشت به شهرها را هم مروان داده بود. او هرکس را که مخالف بنیامیّه باشد ازبین میبرد. حتی بارها این توطئه را علیه علی بهکار بست تا خلیفه او را هم به قتل برساند یا تبعید کند.»
fa,3in
مهاجر گفت: «سنت بنیامیّه جز این نیست که دشمنانشان را بفریبند.»
اشتر گفت: «بنیامیّه دین محمد را تباه خواهد کرد. وقتی ولیدبنعقبه را بر مسلمین حاکم کند که درحال مستی مسجد بیاید، به امامت بایستد و نماز صبح را چهار رکعت بخواند، وقتی بدون اینکه از مواخذهٔ خلیفه بیم داشته باشد، مرتکب زنا گردد و عیاشی نماید...»
fa,3in
بهخدا سوگند حیرت نباید کرد که چرا مردمی که زمانی برای خدا سنگ به شکم خویش میبستند، اینچنین به جمع ثروت و حرص و طمع افتادهاند. آنان پیامبر را میدیدند و اینان شما را. آه که بهراستی مردمان آینهٔ حاکمان خویشاند.
fa,3in
«برای اینکه او را بفریبد. هم میخواهد پیروان ابوذر را خاموش سازد تا گمان کنند مالک با معاویه مصالحه کرده و هم به اشتر طعم ثروت را بچشاند بلکه او را سوی خود جلب کند. بنیامیّه به کسی لقمهای نمیبخشند، مگر اینکه بخواهند او را بندهٔ خود سازند، و به کسی لبخند نمیزنند، مگر اینکه قصد فریبش را داشته باشند.»
«مالک نیز چنین میاندیشد؟»
«مالک اگر مرد طمعکاری بود وعده و بخششهای خلیفه او را میفریفت.»
fa,3in
برای نخستین بار اعتراف کرد گاهی ممکن است یک عشق سرکش بهقدری نیرومند و درهمشکننده باشد که مانند دشنهای بُرّان ریشهٔ حیات انسان را دریده و از هستی ساقط کند.
fa,3in
ابوذر سلیم را چون معلمی درس داده بود. پردههای جهل و حمیّت، خودپرستی و شهوت را که ثروت و قدرت برای هر اشرافزادهای به ارمغان میآورد، از منظر چشم و دلش زدوده و حقیقت عالم و محبت خاندان پیامبر را جایگزینش ساخته بود.
fa,3in
فرمود: چه خوب، ای ابوذر! تو را سفارش میکنم که آن را خوب فراگیری. وصیت و توصیهای که شامل تمام نیکیهاست. اگر آن را بیاموزی و پاسدارش باشی، بهمنزلهٔ دو بالی خواهد بود که تو را در پرواز مدد کند. ای ابوذر! خدا را آنگونه عبادت کن که گویا او را میبینی. اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند. بدان که سرآغاز عبادت و خداپرستی، معرفت و شناخت است. او قبل از هر چیز، اوّل است و چیزی پیش از او نبوده است. او یکتایی است که دومی ندارد. پایندهای است که نهایت ندارد. آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، پدید آمده از قدرت اوست.
fa,3in
فرمود: چه خوب، ای ابوذر! تو را سفارش میکنم که آن را خوب فراگیری. وصیت و توصیهای که شامل تمام نیکیهاست. اگر آن را بیاموزی و پاسدارش باشی، بهمنزلهٔ دو بالی خواهد بود که تو را در پرواز مدد کند. ای ابوذر! خدا را آنگونه عبادت کن که گویا او را میبینی. اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند. بدان که سرآغاز عبادت و خداپرستی، معرفت و شناخت است. او قبل از هر چیز، اوّل است و چیزی پیش از او نبوده است. او یکتایی است که دومی ندارد. پایندهای است که نهایت ندارد. آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، پدید آمده از قدرت اوست.
fa,3in
بهخدا قسم اینها مسلمان نیستند، بلکه مشرکانی هستند که به لباس اسلام درآمدهاند. اینها کسانی هستند که منبر رسول خدا را غصب نموده و دین خدا را وسیلهٔ اندوختن ثروت کردهاند. پس بر آنها بشورید و آنها را عزل نمایید و کار حکومت را به اهلش بسپارید. بهخدا قسم در حیرتم از مردی که گرسنه است و در خانهاش نانی نمییابد و با شمشیر برهنه بر مردم نمیشورد.»
fa,3in
امّا هیهات! هیهات که هماکنون میراث آن پیامبر بزرگ و سنّت آن الگوی نیکو زیر پای پیران هوسران و جوانان خوشگذران بنیامیّه لگدمال شده است. قرآن که کلام خداوند است، بهجای آنکه در بازارها و مزارع و دارالحکومهها بر اساس آن عمل نمایند، به اشیای خانهها و زینت مساجد تبدیل شده و اهلِبیت آن رسول الاهی را که به هدایت انسانها، برقراری عدالت و رعایت تقوا مشهور و معروفاند، مهجور و خانهنشین نمودهاند. اگر ولایت و رهبری شما به اهلش میرسید چنین نمیشد و چنین مردم از دین خداوند بیزار نمیشدند. بهخدا قسم اینها نه بویی از اسلام بردهاند، نه مسلماناند. بهخدا قسم اینها اسلام را نه برای هدایت مردمان بلکه برای اندوختن ثروت و شوکتشان میخواهند، همانگونه که در جاهلیت، بتها را برای این پرستش میکردند...
fa,3in
گفت: «جوانی چون بهار است فرزندم؛ کوتاه و زودگذر. از آن سود ببر پیش از آنکه خزانش از راه برسد.»
fa,3in
معاویه با صدایی شکسته که از ته گلویش میآمد، گفت: «من امّا از هیچکدام چون علی بیم ندارم.»
«آری. علی درمیان مردم از همه محبوبتر است. خلاف دیگر صحابه و فرزندانشان که غرق در سکه و ملک و کنیز شدهاند، او و فرزندانش از راه آبیاری نخلستانها و حفر چاه روزگار میگذرانند. زهد او، یاد پیامبر را در دل مردم زنده نگه داشته است.»
«همین متفاوت بودنش مرا میترساند عتبه.
fa,3in
«هوووم... خوب است... از این پس جاسوسان را از غیرمسلمانان گزینش کن تا برای انجام آنچه به آنها میسپاریم، گرفتار حلال و حرام نباشند. به واعظان مساجد، اهالی فتوا و آنانی که مربی و معلم کودکاناند، مقام و منزلت ده، گرامیشان بدار و سفارش کن که فضائل دیگر صحابه را آنقدر بگویند و تعلیم دهند که فضائل علیبنابیطالب به فراموشی رود.»
fa,3in
معاویه دَرهم رفت: «ببینید از بزرگان و یاران پیامبر، کدامیک بیشتر به ما نزدیکاند. هرکدام از ما دورند، تحقیق کنید چگونه میتوانیم آنان را به خود جلب کنیم. آنانی هم که غیرقابلمذاکره و نرمِش هستند را شناسایی کنید و میانشان اختلاف بیفکنید تا یکدیگر را بکوبند.»
«تا به امروز چنین کردهایم امیر.»
fa,3in
حوراء سکوت کرد. عشق را تجربه کرده بود و میدانست آن چیزی نیست که با پند و نصیحت از دلی رخت بندد و شیدایی را حزماندیش سازد. چون توفانی است که با فرمانی نمیایستند و موجی است که با فریادی خاموش نمیشود.
fa,3in
ابوذر گفت: «آه فرزندم... ستمگران حکومت خویش را بر جهل و ترس و عادات مردم بنا میکنند. آیا نمیبینید که چگونه ثروتمندان را به ارضای شهوات و مفلسان را به سیر کردن شکمهایشان مشغول ساخته تا جز اینها اندیشهای نداشته باشند؟ و در این میان آنان که هوشیار شوند را با سلاحِ ترس خاموش مینمایند؟ ترس از دست دادن جان و مال و آبرو. و سختتر از اینها عادت است. وقتی مردمان ستمبریِ خود و ستمگری حاکمان را بپذیرند و به آن خو بگیرند. جهل و ترس را شاید علاجی باشد، امّا عادت را هرگز.»
fa,3in
ابوذر سخنش را پی گرفت و گفت: «وقتی کار خلافت به اهلش نرسد، جز این نمیتوان انتظار داشت.»
fa,3in
گذاشتند. راحیل نشست و به سلیم تعارف کرد. سلیم نشست و گفت: «شما که فراموش نکردهاید؟»
«چه را؟»
سلیم بهسختی گفت: «اینکه من شما را فراموش نکردهام.»
fa,3in
زید گفت: «معرکهٔ فردا چون گذشته نخواهد بود. دست از حسین بکش، تو در امان خواهی بود.»
«اهلِ بیت رسول خدا کشته شوند و من در امان باشم؟ بر چنین حیاتی ننگ باد.»
fa,3in
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
تومان