بریدههایی از کتاب پس از بیست سال
۴٫۸
(۴۶۴)
راهب ادامه داد: «دشمن ما در درون ماست فرزندم. دشمنی که ما را به بندگی گرفته تا تمام عمر اندیشهای جز برآوردهساختن هوسهای او نداشته باشیم.»
آبیِ آسمونی
امّا بهخدا سوگند که صفّین از بدر و احد و حنین مهمتر و سختتر است و اگر رسول خدا زنده بود، ما را به کوششی شگرف دعوت مینمود چراکه نبردِ فرداست که بعثت و قیام او را عالمگیر و یا منزوی خواهد کرد. این نبردِ فرداست که مشخص میکند والیانِ زمین صالحان باشند یا فاجران، و بهخدا سوگند کوتاهی در آن جراحتی پدید خواهد آورد که تا قیامت از آن خون خواهد چکید.
~fatemeh♡
پیرمرد بهسختی گفت: «آیا خداوند مرا جزو یاران علی پذیرفته است؟» سلیم با اشک گفت: «آری... آری. هرکس او را دوست داشته باشد از یاران اوست.» پیرمرد لبخندی زد و جان داد.
~fatemeh♡
آه که بهراستی مردمان آینهٔ حاکمان خویشاند
zahravalidia
«خواب زیاد آفت روح است فرزندم. خداوند روزیِ روح را در بیداریِ شب، و روزیِ جسم را در تلاشِ روز گذاشته است.
کاربر ۴۵۶۰۰۷۹
داد: «اگر این را بپذیرم تو را آزاد کرده و خود را اسیر ساختهام. از همین راه که آمدی بازگرد و به امیرت بگو امشب در خانهٔ ابوذر قرص نانی جو هست که او را از تو و سلطنتت بینیاز میکند.
Mohammad Fouladian
ستمگران حکومت خویش را بر جهل و ترس و عادات مردم بنا میکنند. آیا نمیبینید که چگونه ثروتمندان را به ارضای شهوات و مفلسان را به سیر کردن شکمهایشان مشغول ساخته تا جز اینها اندیشهای نداشته باشند؟ و در این میان آنان که هوشیار شوند را با سلاحِ ترس خاموش مینمایند؟ ترس از دست دادن جان و مال و آبرو. و سختتر از اینها عادت است. وقتی مردمان ستمبریِ خود و ستمگری حاکمان را بپذیرند و به آن خو بگیرند. جهل و ترس را شاید علاجی باشد، امّا عادت را هرگز.
Mohammad Fouladian
ابوذر گفت: «تنها غافلان از مرگ، در این دنیا ذخیره میکنند.» و منتظر جواب زن نماند و بهراه افتاد، درحالیکه بلندبلند قرآن میخواند: «آنان که طلا و نقره میاندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمیکنند، به عذابی دردناک مژده ده.»
کاربر ۴۵۶۰۰۷۹
«خواب زیاد آفت روح است فرزندم. خداوند روزیِ روح را در بیداریِ شب، و روزیِ جسم را در تلاشِ روز گذاشته است.»
mh.ranjbari
میبینی سلیم؟ تاریخ انگار به تکرار نشسته است.»
«نه راحیل... تاریخ تکرار نمیشود؛ بلکه این مردان تکراریاند که بدون عبرت، رفتار گذشتگان را دربرابر آزمونهای روزگار تکرار میکنند.»
محمد سجاد
«زبان تو از مار زهرآگینتر است.»
«حقیقت به کام تو همیشه چنین بوده است.»
منکسر
او را قدرتمندی میدید که ریشهٔ قدرتش در اندیشه و ایمانش نهفته بود. او را آزادمردی یافت که بهخاطر چرب و شیرین دنیا، بندگی کسی را نمیکرد و این عقیدهاش بود که بر او حکم میراند.
عاطفه سادات
«ضعف نخست او این است که علی مردم را آگاه میکند و سپس به جنگ با ما دعوت مینماید... پس ما باید با سپاهی از جهل به نبرد او برویم... سپاهی که باور و عقیدهای عمیق، امّا فهم و علمی اندک داشته باشد. ضعف دوم او بزرگان و شیوخ قریشاند که تاب عدالت او را ندارند. آنها سی سال است که عادت کردهاند با زیباترین کنیزان بخوابند، در بهترین عمارتها زندگی کنند و درحالیکه شکمهای خود را از خوراکهای چرب و شیرین فربه کردهاند، بر منبر تکیه زنند و مردم را به پرهیزکاری و آخرت بخوانند. آنان به سبب مصادرهٔ اموالشان، از علی خشمگیناند، امّا از ترس ذوالفقار دم برنمیآورند. اینان باید دست و زبان ما در کوفه باشند.» و سپس ساکت شد و در فکر فرورفت.
معاویه که از شنیدن آن سخنان به وجد آمده بود، گفت: «سومی چیست عمرو؟ سومی؟»
عمرو سر بلند کرد و با تأنی گفت: «اُمالمؤمنین عایشه.»
«اُمالمؤمنین؟»
«آری. باید جاسوسان را بگوییم که مردم را تحریک کنند تا بر علی اصرار نمایند که او را از حصر خارج کند. اگر علی چنین کند، زبان عایشه بر او تیزتر از شمشیر ماست، و اگر نکند، مردمان به او بدبین میشوند که داماد پیامبر، همسر او را حبس نموده است.»
عاطفه سادات
حوراء هرآنچه را پیرامون علی در شهر رایج شده بود، کذب میدانست و برای آن درپی دلیل هم نبود، چراکه او سالهای سال چنان قلبش را مالامال از محبت خاندان علی ساخته بود که اگر تمام عالم علیه آنان شهادت میدادند، ذرهای از یقینش کاسته نمیشد.
عاطفه سادات
او علی بود؛ کسی که هیچ دشمنی شکست و تسلیم او را ندیده و هیچ سپاهی دربرابرش توان مقاومت نداشت. اگر کوهی درمقابلش میایستاد، آن را متلاشی میکرد و اگر دریا سد راهش میشد، آن را میشکافت
Negin
ابوذر با رنج گفت: «ای مردم! ای ستمدیدگان! ای مستضعفان! ای محرومان! ای گرسنگان و ای خوارشدگان! بهخدایی که جان ابوذر در دست اوست، ما دوشادوش پیامبر خدا قیام نکردیم مگر برای آنکه ظالمان و زراندوزان و شکمبارگان را بکوبیم و امثال شما را مرتبت دهیم. ما دست به قیام نبردیم مگر برای آنکه به عدالت حکم نماییم و سکه و نژاد و قبیله را ملاک برتری قرار ندهیم.
Mohammad Karimi
بهخدا که کاخی ساخته نمیشود مگر اینکه کوخهای بسیار ویران گردد و ثروتی انباشته نمیشود مگر آنکه مردمانی گرسنه بمانند.»
Mohammad Karimi
سلیم سکوت کرد. چه باید میگفت به برادری که او را میشناخت و میدانست در دنیایی سیر میکند که با آن بیگانه است. برادری که روزگار نهچندان دوری همچون او از محبین علی بود. کسی که تا چندی پیش، از آن روزگاری میگفت که در خانهٔ علی با حسن و حسین همبازی بود، از رابطهٔ نزدیکی که با حسن برقرار ساخته و مهری که نسبت به حسین میورزید. مردی که پس از ازدواجش با دختر شریفبنمعکوف، اندکاندک تغییر کرد و همچون جوانیهای پدرش، نسبت به خاندان علی بیمهر گشت و اندکی بعد که آنان را دشمن بنیامیّه یافت، از آنان رویگردان شد.
حسن
«واقعیت آنی است که حاکم و رایج است امّا حقیقت آنی است که باید باشد و نیست. ارزش انسانها به تلاشی است که برای هویدا ساختن حقیقتها میکنند، نه پذیرفتن واقعیتها. برای همین است که پیامبران باارزشترین انسانها بودهاند.»
Sabniye
علی برای فتح قلوب آمده است، نه فتح سرزمینها. علی قصد دارد روح ایمان را به کالبد نیمهجان اسلام بازگرداند که بهخدا سوگند، سرزمینی که از اسلام لبریز و از ایمان تهی باشد، بلاد جاهلیت است.
bakhshipour98
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
تومان