بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پس از بیست سال | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پس از بیست سال

بریده‌هایی از کتاب پس از بیست سال

نویسنده:سلمان کدیور
امتیاز:
۴.۸از ۴۶۴ رأی
۴٫۸
(۴۶۴)
گذشت زمان آدمی را تغییر نمی‌دهد، فقط حقیقت او را آشکار می‌کند.
•)•
تو امروز می‌بخشی تا فردا بستانی، دنیا را ارزانی می‌داری تا آخرت را تصاحب نمایی و جسم را فربه می‌کنی تا روح را بندهٔ خود گردانی
•)•
«اسلام را مغزی است و پوستی. ظاهری است و باطنی. معاویه بر ظاهر فریبندهٔ آن حکومت بنا کرده است و علی بر مغز و باطن آن. هردو امّا به‌نام خدا و رسولش
•)•
آیا اسلامی که بر در و دیوار و هیبت مساجد و روی سکه و لقلقهٔ زبان‌هاست، اسلام حقیقی است یا پوستینی از آن؟
•)•
عمرو آهی کشید و گفت: «گذشت زمان آدمی را تغییر نمی‌دهد، فقط حقیقت او را آشکار می‌کند.» «آیا حقیقت با تازیانه محو می‌شود؟» «حقیقت را شاید بتوان پنهان کرد، امّا نابود هرگز، که اگر چنین بود برادرت هم‌اکنون در مکّه جانشین پدرت بود.»
در خیال پرواز
آن‌که از پرسش لبریز است، توان پاسخ‌دادن ندارد برادر
•)•
خوب می‌دانی که ما هیچ‌گاه حریف شمشیر علی نخواهیم شد، امّا حکومت او سه نقطه‌ضعف دارد که به سود ما خواهد بود.» معاویه با شوق گفت: «آه عمرو چه ضعفی؟ بگو.» «ضعف نخست او این است که علی مردم را آگاه می‌کند و سپس به جنگ با ما دعوت می‌نماید... پس ما باید با سپاهی از جهل به نبرد او برویم... سپاهی که باور و عقیده‌ای عمیق، امّا فهم و علمی اندک داشته باشد. ضعف دوم او بزرگان و شیوخ قریش‌اند که تاب عدالت او را ندارند. آن‌ها سی سال است که عادت کرده‌اند با زیباترین کنیزان بخوابند، در بهترین عمارت‌ها زندگی کنند و درحالی‌که شکم‌های خود را از خوراک‌های چرب و شیرین فربه کرده‌اند، بر منبر تکیه زنند و مردم را به پرهیزکاری و آخرت بخوانند. آنان به سبب مصادرهٔ اموالشان، از علی خشمگین‌اند، امّا از ترس ذوالفقار دم برنمی‌آورند. اینان باید دست و زبان ما در کوفه باشند.»
العبد
به‌راستی که انسان کامل نمی‌گردد مگر آن‌که پیش از هجرتِ جسم، اندیشه و روانش را از پلیدی و زشتی به‌سوی ایمان و پاکی کوچ دهد، و پس از این کوچ مقدس است که جهاد معنی خویش را می‌یابد.»
•)•
«زیرا کسانی با تو هستند که وقتی سخن می‌گویی حرفی ندارند و هرگاه دستور می‌دهی چیزی نمی‌پرسند و حال آن‌که اطرافیان علی هنگامی که او سخنی می‌گوید، به سخن می‌آیند و مجادله می‌کنند و هرگاه فرمانی می‌دهد، سؤال‌ها دارند. پس اندک کسانی که با تو هستند بهتر از کثرت گروهی است که با او هم‌پیمان شده‌اند.»
•)•
«ضعف نخست او این است که علی مردم را آگاه می‌کند و سپس به جنگ با ما دعوت می‌نماید... پس ما باید با سپاهی از جهل به نبرد او برویم... سپاهی که باور و عقیده‌ای عمیق، امّا فهم و علمی اندک داشته باشد. ضعف دوم او بزرگان و شیوخ قریش‌اند که تاب عدالت او را ندارند.
saba09
سپس رو به عثمان کرد و گفت: تو یاد نداری که پیامبر پیوسته می‌فرمود من دوست ندارم بمیرم و به‌اندازهٔ یک درهم از من باقی بماند؟ رسول خدا چنین می‌گوید و تو می‌گویی عبدالرحمن پس از مرگ پاسخ‌گوی این ثروت نخواهد بود؟ وای بر شما و اندیشه‌های شما. به‌خدا سوگند حیرت نباید کرد که چرا مردمی که زمانی برای خدا سنگ به شکم خویش می‌بستند، این‌چنین به جمع ثروت و حرص و طمع افتاده‌اند. آنان پیامبر را می‌دیدند و اینان شما را. آه که به‌راستی مردمان آینهٔ حاکمان خویش‌اند
محمد
همیشه به مالک که با علی مانده، فخر می‌فروخت و خود را قدرتمندتر از او می‌یافت امّا حال برای نخستین بار به او رشک برد، چراکه او را قدرتمندی می‌دید که ریشهٔ قدرتش در اندیشه و ایمانش نهفته بود. او را آزادمردی یافت که به‌خاطر چرب و شیرین دنیا، بندگی کسی را نمی‌کرد و این عقیده‌اش بود که بر او حکم می‌راند.
zahraa_mousaavii
«تفاوت این دو مسلمانی در چیست؟» آموزگار پیر پاسخ داد: «عدالت... به‌خدا سوگند آن‌گاه که پیامبر رسالتش را آشکار کرد، مشرکین نزدش آمدند و گفتند، ای محمد! در این شهر سیصد خدا پرستیده می‌شود و خدای تو نیز یکی بر آنان افزوده است. پس تو خدایان ما را ستایش کن تا ما نیز به خدای نادیدهٔ تو روی آوریم. آنان با اسلام ستیزی نداشتند، تا آن زمان که رسول خدا از آنان خواست که به عدل رفتار کنند و دست از ستم‌گری و تعدی به مردمان بکشند، آن‌گاه بود که خون و خشم و شکنجه و نبرد آغاز گشت. آری فرزندم. اسلامی که به عدالت نرسد، کفری است که لباس توحید به تن کرده است.»
Samira Hozouri
آری فرزندم. اسلامی که به عدالت نرسد، کفری است که لباس توحید به تن کرده است.»
ermia
ای ابوذر! خدا را آن‌گونه عبادت کن که گویا او را می‌بینی. اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند. بدان که سرآغاز عبادت و خداپرستی، معرفت و شناخت است. او قبل از هر چیز، اوّل است و چیزی پیش از او نبوده است. او یکتایی است که دومی ندارد. پاینده‌ای است که نهایت ندارد. آسمان‌ها و زمین و آن‌چه در آن‌هاست، پدید آمده از قدرت اوست.
fati
و به‌راستی شأن انسان جز این نیست که همیشه در هجرت به‌سر بَرَد و امروز و فردایش یکسان نباشد.
•° زهــــرا °•
«کاش خداوند صد جان به من می‌داد تا همه را فدای امام می‌کردم.»
روزبه
تنها بعد از پیامبر بود که به‌علت ذکاوتش در امور جنگی و به‌خاطر فتوحاتی که در شام و ایران به دست آورده بود، به ابوبکر نزدیک شد و هم او بود که به خالد لقب شمشیر اسلام داد؛ لقبی که تا امروز میان عرب دهان به دهان می‌چرخید.
Samira Hozouri
پدربزرگش از سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر و اولین کسی بود که او را ساحر لقب داد؛ مردی که تا زنده بود در آزار و اذیت مسلمین هیچ کوتاهی نکرد و عاقبت از جهان رفت درحالی‌که کافر بود. پدرش خالد نیز هرچند در فتح مکّه مسلمان شده بود، پیش از آن در جنگ بدر و خندق علیه پیامبر شمشیر زده و در جنگ اُحد زمینهٔ پیروزی مشرکین را با استفاده از غفلت نگهبانان تنگه فراهم آورده بود. جنگی که در آن جگر حمزه توسط مادر معاویه به نیش کشیده شد و مسلمانان چنان شکستی خوردند که پیامبر تا چند قدمی شهادت پیش رفت. بعد از مسلمان شدنش نیز پیامبر به‌علت خشونت و بی‌رحمی مثال‌زدنی‌اش، هیچ‌گاه به او روی خوش نشان نداد و تنها یک بار درپی اصرار صحابه او را به یمن فرستاد که آن هم چنان رنجش رسول خدا را فراهم آورد که او را به مدینه فراخواند و علی را به جانشینی‌اش فرستاد.
Samira Hozouri
ابوذر گفت: «تنها غافلان از مرگ، در این دنیا ذخیره می‌کنند.» و منتظر جواب زن نماند و به‌راه افتاد، درحالی‌که بلندبلند قرآن می‌خواند: «آنان که طلا و نقره می‌اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به عذابی دردناک مژده ده.»
Samira Hozouri

حجم

۵۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۵۲ صفحه

حجم

۵۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۵۲ صفحه

قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
تومان