بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پس از بیست سال | صفحه ۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پس از بیست سال

بریده‌هایی از کتاب پس از بیست سال

نویسنده:سلمان کدیور
امتیاز:
۴.۸از ۴۶۴ رأی
۴٫۸
(۴۶۴)
این نبردِ فرداست که مشخص می‌کند والیانِ زمین صالحان باشند یا فاجران
sakindz
«گذشت زمان آدمی را تغییر نمی‌دهد، فقط حقیقت او را آشکار می‌کند.»
sakindz
پیرمرد با لبخند گفت: «تو نیز چون من بی‌خواب شده‌ای؟» سلیم آهی کشید و گفت: «هرگاه به بستر می‌روم، لشکری از نجواها در من شروع به سخن‌گفتن می‌کنند و آرامش را از من سلب می‌نمایند.»
sakindz
سلیم گفت: «شما درمیان سپاهیان چه می‌کنید؟» راهب گفت: «ما را علی یک‌جا جمع کرده است.»
sakindz
اگر کسی مالی از او بخواهد، از سهمش از بیت‌المال به او می‌پردازد و اگر سهمی نداشته باشد، از اموال خویش به او می‌دهد و اگر مالی نداشته باشد، با زبانی خوش و عذرخواه او را راضی می‌گرداند.
sakindz
به‌خدا سوگند او را دیده‌ام همان‌گونه که از ابوذر شنیده بودم. مردی که از آن‌سوی دریاها تا مرزهای چین زیر نگین قدرت و شوکتش هستند، امّا از آن‌همه ثروت و قدرت، اندازهٔ نعلین و لباسی طلب نکرده است. او نه کاخی دارد و نه بارگاهی و نه غلام و کنیز و خدم و حشمی و چنان درمیان مردم زندگی می‌کند که گویی یکی از آنان است و هیچ فضیلتی بر آنان ندارد.
sakindz
می‌بینید که فتنه‌ها چگونه یکی از پس دیگری رخ می‌نماید و چون بادی همه‌جا می‌وزد. هرچند این باد دانه‌های پوک و سبک‌مغز را با خود برده و گم ساخته امّا دانه‌های سنگین و پُربار را برجای گذاشته است.
sakindz
«ارزش هرکس به‌اندازهٔ همتی است که برای کنار راندن واقعیت‌ها و هویدا ساختن حقیقت‌ها صرف می‌کند... و پیامبران ارزشمندترین انسان‌ها هستند.»
sakindz
لباس جنگ به تن کرده، آماده عزیمت به‌سوی عراق گردند. با لشکرهای مجهز، شمشیرهای صیقل‌یافته و اسب‌های نعل‌زده و ایمانی راسخ به انحراف علی از آن‌چه ایمان و اسلام می‌خواندند.
sakindz
امّا چگونه می‌توانست کسی را فراموش کند که با بودنش، همه‌چیز و همه‌کس، حتی خودش را هم فراموش می‌کرد؟
Mobina
سال‌هایی که این‌چنین خود را حفظ کرده، به‌خوبی آموخته بود چگونه از هر تهدید برای خود نردبانی از فرصت بسازد. هیچ‌گاه با دگرگونی‌های روزگار غافل‌گیر نمی‌شد چراکه استعداد شگرفی در وفق‌دادن خود با شرایط تازه داشت. و چون با همهٔ متنفذان و قدرتمندان رابطه و معامله برقرار کرده بود، به هیچ‌کس جز خلیفه که از آن گریزی نداشت، وابستگی نشان نمی‌داد. و این شعار همیشگی‌اش بود که «با همه متحد باش تا به هیچ‌کس وابسته نباشی.»
sakindz
مالک گفت: «تو برای دیدار من آمده‌ای یا خرید من؟» هشام جا خورد و به خودش آمد. فهمید زیاده‌روی کرده و سخن نابه‌جا گفته است.
sakindz
صدای تکبیر سلیم، نخستین فریاد اسلام بود که در آن سرزمین به آسمان برخاست.
sakindz
عده‌ای را سیر و عده‌ای را گرسنه نگاه می‌دارند تا این‌چنین همگی را بندهٔ خویش سازند.
sakindz
اسلامی که به عدالت نرسد، کفری است که لباس توحید به تن کرده است.»
ムレノ ᄊのんムᄊᄊムり
به واعظان مساجد، اهالی فتوا و آنانی که مربی و معلم کودکان‌اند، مقام و منزلت ده، گرامی‌شان بدار و سفارش کن که فضائل دیگر صحابه را آن‌قدر بگویند و تعلیم دهند که فضائل علی‌بن‌ابی‌طالب به فراموشی رود.»
sakindz
قلمروش آن‌قدر از مدینه دور بود که گاه حس می‌کرد شام، نه ولایتی از سرزمین اسلام بلکه سرزمینی مستقل و آزاد است و او یگانه پادشاه آن.
sakindz
«این‌که شما حاکمی را که خلیفهٔ رسول خدا نصب کرده تضعیف کنید، بر او بهانه بگیرید و سرزنشش نمایید، آیا تضعیف اسلام نیست؟ آیا حق خویش را با شورش بر حاکمتان می‌ستانید؟»
sakindz
معاویه گفت: «آه عبدالرحمن... بسیار سنّت‌هاست که باید زنده نمایم. چه حیف که پدران ما دیگر زنده نیستند.»
sakindz
«به‌خدا قسم اگر این کاخ را از بیت‌المال ساخته باشی، خیانت کرده‌ای و اگر از اموال خودت باشد، اسراف ورزیده‌ای.»
sakindz

حجم

۵۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۵۲ صفحه

حجم

۵۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۵۲ صفحه

قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
تومان