بریدههایی از کتاب کمان گیر
۳٫۵
(۴۱)
به شیوهٔ کارکردن نعلبند ماهر با فولاد نگاه کنید. از نگاه چشمان ناآزموده، او فقط دارد با چکش ضرباتی را تکرار میکند.
ولی هرکسی که از رسم کمان آگاه باشد میداند که نعلبند هر بار چکش را بالا میبرد و پسازآن ضربه میزند. دست یک حرکت ثابت را انجام میدهد؛ ولی وقتی چکش به فلز برخورد میکند میفهمد که باید با قدرت بیشتری ضربه بزند یا با قدرتی کمتر.
پس همهچیز تکرار و تمرین است؛ اگرچه ممکن است یکنواخت و تکراری به نظر برسد، ولی همیشه متفاوت است.
معین
پس بعد از تمرین و ممارست بسیار، دیگر به حرکات لازم فکر نمیکنیم: آنها بخشی از وجودمان میشوند؛ ولی برای رسیدن به این حالت باید مدام به تکرار و تمرین بپردازید.
و اگر این هم کافی نبود بازهم باید تکرار و تمرین کنید.
معین
دو نوع تیراندازی وجود دارد:
اولی تیراندازی با دقت فراوان، ولی بیروح و عاری از عشق است. در این حالت اگرچه شاید کمانگیر مهارت بسیار زیادی در تیراندازی داشته باشد، ولی تنها بر هدف تمرکز میکند و به همین جهت شخصیت و روح کمانگیر به تکامل نمیرسد. او قدیمی شده است، نتوانسته رشد کند و روزی رسم کمان را رها خواهد کرد؛ چون درمییابد که همهچیز بیشازحد تکراری شده است.
دومین نوع تیراندازی همان است که با روح انجام میشود. وقتی قصد کمانگیر به حرکت تیر تبدیل میشود، دستانش در لحظهٔ درست و مناسب باز میشوند، صدای سیم کمان باعث میشود پرندهها شروع به خواندن کنند و حالت ایستادن کمانگیر در هنگام تیراندازی بهسمت چیزی در دوردست با تمام تناقضی که دارد سبب میشود تا رهایی تیر از کمان، موجب رویارویی انسان با ذاتش شود.
معین
از لحظات بدی که داری استفاده کن تا بفهمی چه چیزی عامل لرزش و خطای توست.
از لحظات خوبی که داری بهره ببر تا مسیرت را بهسوی آرامش باطنی پیدا کنی.
ولی درهرحال، اجازه نده چه از روی ترس و چه از روی خوشحالی متوقف شوی: راه کمان پایانی ندارد.
معین
سیم کمان بزرگ است، ولی تیر تنها با یک نقطهٔ آن در تماس است و تمام دانش و تجربهٔ کمانگیر باید در همان نقطهٔ کوچک متمرکز شود.
معین
وقتی به هدف نگاه میکنی تنها بر آن تمرکز نکن بلکه به هرچیزی که در اطرافش جریان دارد دقت کن؛ چون وقتی تیر از کمان رها شد با عواملی روبهرو خواهد شد که تو قادر به دیدن آنها نبودهای؛ چیزهایی مثل باد، وزن و فاصله.
معین
به آنهایی ملحق شو که هیچوقت نگفتهاند: «دیگر بس است؛ بیش از این جلو نمیروم.» چون به همان روشنی که پس از زمستان بهار فرامیرسد، هیچچیز تمامشدنی نیست. بعد از رسیدن به هدفت باید دوباره شروع کنی و تمام مدت از آنچه در حین مسیر یاد گرفتهای بهره ببری.
به آنهایی بپیوند که آواز میخوانند، داستان میگویند، از زندگی لذت میبرند و شادی در چشمانشان موج میزند؛ چون شادمانی مسری است و اجازه نمیدهد دیگران از غم و تنهایی و سختیهای زندگی فلج شوند.
معین
از نانوای ماهر یاد خواهی گرفت چطور از دستهایت استفاده کنی و چطور همهچیز را با نسبت درست باهم بیامیزی. از کشاورز صبر را یاد خواهی گرفت و خواهی آموخت که چگونه بهسختی کار کنی، به فصول مختلف احترام بگذاری و طوفانها را لعنت نکنی؛ چون این کار، تنها اتلاف وقت خواهد بود.
معین
تتسویا گفت: «تو از مهارت، اعتبار و حالتهای بدنی مناسبی برخورداری، روش خوبی برای تیراندازی داری و تیر را بهخوبی میشناسی، ولی ذهن خودت را نمیشناسی. وقتی همهچیز در بهترین حالت خود قرار دارد میدانی چطور تیراندازی کنی، اما اگر در شرایط خطرناکی باشی نمیتوانی به هدف برنی.
معین
رسم کمان رسم شادی و اشتیاق است، رسم کمال و خطا، رسم شیوه و غریزه.
«ولی تو فقط این موضوع را به این شرط میآموزی که همیشه تیراندازی کنی.»
Mrs. rahimian
حجم
۴۴۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۴۴۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰۵۰%
تومان