بریدههایی از کتاب رهایی
۳٫۵
(۳۳)
میتوانم همینجا بنشینم و گریه کنم، یا میتوانم سعی کنم از مخمصهای که برایم درست کردهای خودم را بیرون بکشم. درهرصورت، میدانم دلم برایت تنگ میشود و به این فکر میکنم که آیا قدرت کنارآمدن با تمام اینها را دارم یا نه.
.
وقتی بدانی لیاقتت بیشتر از اینهاست، ندای درونت مدام به تو یادآوری میکند با کسی که با تو درست رفتار نمیکند راه نیا
𝑳𝒆𝒎𝒊 𝒔𝒖𝒏𝒔𝒆𝒕
ای کسی که این را میخوانیِ عزیز!
تو فوقالعادهای، حتی وقتی چنین حسی نداری. شاید الآن احساس سردرگمی کنی، اما اتفاقهای خوبی در راهند. تو از چیزی که فکر میکنی قویتری و خیلی چیزها هستند که باید به دستشان بیاوری، پس جا نزن.
یادت باشد، تو مهم هستی و تنها نیستی
𝑳𝒆𝒎𝒊 𝒔𝒖𝒏𝒔𝒆𝒕
دروغهای شیرینت را به خوردم میدادی و حرفهایی میزدی که دلم میخواست بشنوم، اما نه حرفهایی که واقعیت داشتند. سادهلوح بودم، تا روزی که فهمیدم اگر تو آنقدر احمق هستی که بگذاری ترکت کنم، من باید آنقدر باهوش باشم که بگذارم برای همیشه بروی.
bhreh_ka
میخواهم آنقدر شجاعت پیدا کنم تا سرانجام بگویم «دیگر بس است!» ولی میترسم اگر این حرف را بزنم، تو هم موافق باشی و برای همیشه خداحافظی کنی.
bhreh_ka
اگر تمام دردی را که به تو تحمیل کردند پس میگرفتند، تو دیگر این آدمی که امروز هستی نبودی.
Anahid
هیچوقت اجازه نده کسی دوباره به زندگیات بخزد، آنهم وقتی از بودن با کسی که جایگزین تو کرده خسته شده است.
.
وقتی اسمت روی صفحهٔ گوشیام میافتد دستپاچه میشوم. نمیدانم بردارم یا نه.
اگر جواب بدهم ممکن است یکی از ما حرف آزاردهندهای بزند.
اگر جواب ندهم، مدام ذهنم درگیر این است که چه میخواستی بگویی.
.
دل من همینطور در حال غرق شدن است و تو داری تنها بهسمت ساحل شنا میکنی.
.
من از تو گذشتم و این بهترین هدیهای است که تابهحال به خودم دادهام.
bhreh_ka
از تمامت برای کسی که از تمامش برایت مایه نمیگذارد، مایه نگذار!
bhreh_ka
پذیرفتن آن چیزی که رفته و دیگر هم برنخواهد گشت، جزو دردناکترین احساساتی است که کسی میتواند تجربهشان کند
bhreh_ka
دوستداشتن تو هیچوقت کار سختی نبوده است، آنهایی که کنارت بودند چنین حسی به تو دادند چون نمیدانستند چطور خودشان را دوست داشته باشند.
فاطمه بانو
حسودی میکنم به نحوهٔ نگاهکردنت به او. همانطور که روزی مرا نگاه میکردی به او مینگری. میبینم که رؤیاهایت را زندگی میکنی و من ناچار و نگونبخت، زانوی غم به بغل گرفتهام. بااینحال، اگر این شانس را بازهم میداشتم دوباره تو را میپذیرفتم چون تو تنها کسی بودی که باعث لبخندم میشد.
یا دستکم من اینطور فکر میکنم.
.
یکسری دوستان هستند که وقتی غصه داری درکت میکنند، آنها را کنار خودت نگهدار.
.
همینطور اجازه میدهی با تو بدرفتاری کنند چون نمیدانی چه حسی دارد وقتی با تو خوب رفتار کنند.
.
مشکل آدمهای خوشقلب این است که هر کاری با آنها میکنید تاب میآورند چون خوبیهایتان را میبینند. آنها باور دارند که میتوانید تغییر کنید، باور دارند که ارزش دارید برایتان بجنگند. آنها پشتسرهم به شما فرصت میدهند تا ثابت کنید آدم بهتری هستید و دستآخر به این باور برسند که قلباً آنها را آنطور که لایقش هستند دوست میدارید. درعینحال، آنها شما را بیقیدوشرط دوست دارند، اما شما آنقدر سرتان گرم خودتان است که این را نمیبینید و سرانجام روزی میرسد که رهایتان میکنند و میروند. مدام با خودتان فکر میکنید چه اشتباهاتی کردید و چه کاری میتوانستید برای بهترکردن اوضاع انجام دهید.
آدمهای خوشقلب را نادیده نگیرید.
آنها تا ابد پیشتان نخواهند ماند.
.
سالهایی که گریه کردم تا به آغوشم بازگردی،
سالهایی بودند که بیشترین اشکها را برای کسی ریختم که هرگز یک قطره اشک هم برایم نریخت.
.
همینطور اجازه میدهی با تو بدرفتاری کنند چون نمیدانی چه حسی دارد وقتی با تو خوب رفتار کنند.
bhreh_ka
خیلی طول کشید، اما حالا دیگر میدانم که دلتنگشدن برایت طبیعی است، همانطور که نپذیرفتن دوبارهات طبیعی است.
pikomi
حجم
۲۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۲۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان