جای جونا خالی. خیلی کچاپ دوست دارد. در واقع دیوانهٔ سس کچاپ است. او به همهچیز سس میزند. به سیبزمینی، ساندویچ و پنیر و نان. اگر بابا و مامان اجازه میدادند، او حتی با سس کچاپ حمام میکرد.
★ fatemeh ★
خرگوش خاکستری از من میپرسد: «شیرکاکائو میخوای؟»
خب، آره. من شیرکاکائو میخواهم. حتی اگر آن چیزی نباشد که ما را به خانه ببرد، باز هم میخواهم.
به دور میز نگاه میکنم. با صدای بلند و با تعجب میگویم: «شیرکاکائو کجاست؟»
کلاهدوز دیوانه یکمرتبه میخندد و میگوید: «نداریم.»
من که گیج شدهام، میگویم: «باشه. ولی پس چرا به من تعارف کردین؟»
خرگوش صحرایی میگوید: «من تعارف نکردم. من فقط پرسیدم که دوست داری یا نه.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
توی سرزمین عجایب خیلی چیزها دربارهٔ پنی فهمیدم. او خیلی بزرگتر از آن چیزی است که من فکر میکردم.
فکر میکنم همه اینطور هستند.
کارین(غرق در دنیای کتاب)♥︎•
رابین سریع از جایش پایین میپرد و میگوید: «عکسهای سلفی.»
از او میپرسم: «چند تا عکس گرفته بودی؟»
میگوید: «خیلی.»
آلیس میپرسد: «سلفی چیه؟»
میگویم: «عکسه از خودمون که داریم تارت میخوریم.»
او میگوید: «وای نه!»
فرانکی سرش را تکان میدهد و میگوید: «خیلی بد شد.»
راحله فتح اللهی
جونا، برادر کوچکم، که دارد از پنجرهٔ ماشین بیرون را نگاه میکند، میگوید: «وای! پنی توی قصر زندگی میکنه؟»
من صاف مینشینم، نگاهی به خانهٔ سنگی بزرگ میاندازم و میگویم: «بهش میگن عمارت» اما واقعاً شبیه قصر است. ایش...
میدانستم پنی توی خانهٔ خیلی بزرگی زندگی میکند. اما تا حالا از نزدیک ندیده بودمش. من و پنی زیاد با هم دوست نیستیم.
نویسنده
من سرم رو همین جایی که هست دوست دارم. خیلی ممنون.»
unikorn
کارت شمارهٔ سه میگوید: «نظم دادگاه رو رعایت کنین، یک دقیقه تنفس!»
نظم؟ کدام نظم؟ اینجا نظم دارد؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
«ببخشید که رؤیات رو خراب کردیم.»
آلیس سرش را کج میکند. «این یه خوابه؟»
میگویم: «نه. کابوسه.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
«فقط به هیچی اعتراف نکن. علیه خودمون استفاده میشه!»
𝐑𝐎𝐒𝐄
اون هر چی میگه یه چیز دیگه منظورشه.
𝐑𝐎𝐒𝐄