بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پادشهر | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پادشهر

بریده‌هایی از کتاب پادشهر

امتیاز:
۴.۴از ۴۰ رأی
۴٫۴
(۴۰)
خود را که به خلوتی رساند خورشید از داغ، دلش را بتکاند خورشید گفتیم غروب کرده، اما انگار رفته‌ست نماز شب بخواند خورشید
Aseman📚🌿🌦
چشمت سبب گناه اول بوده ابروی تو قبله‌گاه اول بوده در سلسله‌ی مبارک گیسویت عشق است که پادشاه اول بوده
یا فاطمه زهرا (س)
هر سال، دو یار را جدا کرد از هم یاران دچار را جدا کرد از هم سرمای زمستان و تب تابستان پاییز و بهار را جدا کرد از هم
یا فاطمه زهرا (س)
با گردش بی امان، زمان در پی کیست؟ این‌گونه جهان با هیجان در پی کیست؟ دنبال که این‌چنین زمین می‌گردد؟ با این‌همه چشم، آسمان در پی کیست؟
lady el
گفتی به چه دلخوشی؟ سؤالت خوب است گفتی که غریب... احتمالت خوب است از شهر، دلم گرفته... برخواهم گشت ای تنهایی! سلام! حالت خوب است؟
lady el
رفتی و به جایی نرسیدیم ای عمر! یک لحظه‌ی خوش نیافریدیم ای عمر! ما بر لب جوی هم نشستیم ولی هرگز گذر تو را ندیدیم ای عمر!
lady el
سرگرم شده به بازی دل‌بردن این‌گونه مگر رها شود از مردن در غنچه امیدی به شکوفا شدن است در گل، غم پرپر شدن و پژمردن
lady el
ای دل‌نگران که چشمهایت بر در... شرمنده که امروز به یادت کمتر... جز رنج، چه بود سهمت از این‌همه عشق؟ مظلوم‌ترین عاشق دنیا، مادر!
lady el
جز رنج، چه بود سهمت از این‌همه عشق؟ مظلوم‌ترین عاشق دنیا، مادر!
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
عمری که گذشت، با تو بودیم ای خواب! آن شب که برادرت بیاید چه کنیم؟
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
آری به خطا همیشه کوچک دیده از آن بالا همیشه کوچک دیده پیداست چرا برج‌نشین مغرور است آدمها را همیشه کوچک دیده
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
قصری از جنس عشق معماری کن رودی از اشک خود در آن جاری کن این منظره‌ای که ساختی را، هر روز تقدیم به آن که دوستش داری کن
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
کالای شکسته را خریداری نیست این دل که خودت شکسته‌ای، مال خودت
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
یک نیمه‌‌ی من شعور افلاطون است یک نیمه‌‌ی دیگرم دل مجنون است من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر این رنگ حنا نیست به پایم، خون است
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
بیهوده ترک نخورده لبهای کویر لبهای حسین بن علی را دیده‌ست
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
جز سنگ‌تراش پیر این آبادی بر سنگ مزار خود کسی گریه نکرد
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
این ولوله چیست در تن گهواره‌ست؟ در رفتن و در آمدن گهواره‌ست تابوتی در مقابلش می‌بیند این علت تاب‌خوردن گهواره‌ست
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
رود است علی، پاک و زلال است و روان کوه است علی که استوار است و گران من رود ندیده‌ام چنین پابرجا من کوه ندیده‌ام چنین در جریان
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
خورشیدِ شب فرشتگانی، ای ماه! با دشمن و دوست مهربانی، ای ماه! این زیبایی دلیل دارد، شاید تو مُهر نماز آسمانی، ای ماه!
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
یک‌بار نشد به خنده لب باز کنم آن‌گونه که زخمهای من می‌خندند
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان