بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فصل پنجم عاشقانه هایم | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب فصل پنجم عاشقانه هایم اثر فاطمه ایمانی (لیلین)

بریده‌هایی از کتاب فصل پنجم عاشقانه هایم

انتشارات:انتشارات سخن
امتیاز:
۳.۹از ۱۵۸ رأی
۳٫۹
(۱۵۸)
عادل‌ترین شاهد و قاضی فقط خداست و اون برای تو کافیه!
Anisa
برای گریه دلیل می‌خواستیم اما بی‌دلیل می‌خندیدیم. برایمان خواستن و به دست آوردن چیزهای کوچک و حتی بی‌اهمیت هم معنا داشت. بازی‌هایمان خسته‌کننده و حوصله بر نبود. چشم بسته می‌توانستیم با کاغذ موشک و قایق و قورباغه و نمکدان آرزوها بسازیم. همان نمکدانی که در خانه‌هایش آینده را با خیالات کودکانه‌مان پیش‌بینی می‌کردیم و از دوست‌هایمان می‌خواستیم که از ته دل نیت کنند. یک صبح سرد بهمن ماه بود یا یک عصر بهاری اردیبهشت، فرقی نمی‌کرد
نسیبه نظری
قصهٔ عادت کردن آدم‌ها به همدیگر چیز غریبی است. به قول مامان مثل سکه دو رو دارد. گاهی این عادت به چیزهای خوبی مثل عشق و دوست داشتن ختم می‌شود و گاهی به عذاب دادن و عذاب کشیدن.
روژینا
دل آدمی مث گنجیشکه. اگه به این هوا که آسیبی بهش نرسه و باد و بارونی نخوره، بکنیش تو قفس خیلی زودتر از اون که فکرشو بکنی می‌میره. آدم دل‌مرده، نفس کشیدنشم اجباره و لذتی از زندگیش نمی‌بره.
روژینا
دل آدمی مث گنجیشکه. اگه به این هوا که آسیبی بهش نرسه و باد و بارونی نخوره، بکنیش تو قفس خیلی زودتر از اون که فکرشو بکنی می‌میره. آدم دل‌مرده، نفس کشیدنشم اجباره و لذتی از زندگیش نمی‌بره. حق اون گنجیشک، این قفس تنگ نیست دختر جان، رهاش کن بذار پرواز کنه، بذار بره جفتشو پیدا کنه. باور کن زندگی این‌جوری خیلی قشنگ‌تره.
maede
"امین کجای زندگی مژگان جای داشت که اون برای نشون دادن خوشبختیش این‌طور احمقانه به تکاپو افتاده بود؟!"
Berkeh
حتی کارت‌های عروسی‌مان پخش شده بود، قرار بود کمتر از یک ماه دیگر هم عروسی مژگان برگزار شود و مامان با افتخار همه‌جا می‌گفت دو تا دخترش را در کمتر از یک ماه بی‌هیچ کم و کسری راهی خانهٔ بخت کرده و دیگر آرزویی جز سر و سامان گرفتن و البته عاقل شدن عمید ندارد.
Berkeh
ی کارت‌های عروسی‌مان پخش شده بود، قرار بود کمتر از یک ماه دیگر هم عروسی مژگان برگزار شود و مامان با افتخار همه‌جا می‌گفت دو تا دخترش را در کمتر از یک ماه بی‌هیچ کم و کسری راهی خانهٔ بخت کرده و دیگر آرزویی جز سر و سامان گرفتن و البته عاقل شدن عمید ندارد.
Berkeh
ــ می‌اومدم اما تنها نبودم. دستش را دور فرمان مشت کرد و محکم فشرد. ــ
کاربر ۴۱۲۱۶۴۸

حجم

۴۸۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۳۸ صفحه

حجم

۴۸۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۳۸ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد