بریده‌هایی از کتاب الادختر

[ در ابراز مصونیت عاطفی در قبال محبوب انتلکتوئل ] الا دختر که افکارت بلنده عمویت نروژ و عمه‌ت هلنده نکن احساس ما را دستکاری از این‌پس سنسورِ ما هوشمنده

[ در حب الوطن ] الا دختر که بابایت سفیره ز محرومان خارج دستگیره از اینجا تا به خارج خیلی راهه بگو تا دست ما را هم بگیره

در راستای تولید علم و آماده‌سازی داوطلبان برای کنکور سراسری ] الا دختر که موی بور داری ز دختر بودنت منظور داری بیا تا جزوه‌ای از هم بگیریم شنیدم مثل من کنکور داری

محتسب: گشت ارشاد. مسئول تعزیرات حکومتی. محتسب از نیروهای فعال قدیم است که در سطح شهر تردد و به موارد خلاف شرع و قانون به‌طور سرپایی رسیدگی می‌کرد.

جزوه: در لغت به معنای یک جزو از چندین جزو است و در اصطلاح به معنای کتابچه و دفترچه و در اصطلاح دقیق‌تر به مجموعه یادداشت‌های طالبان علم از درس استاد گفته می‌شود که مشهور است طالبان مؤنث آن را پاکیزه‌تر و دقیق‌تر می‌نویسند و طالبان مذکر در ایام منتهی به امتحان طالب آنند.[ جزوه گرفتن: به عملی گویند که طی آن از پی تمایل سالک مذکر به سالک مؤنث، سالک مؤنث نیز به سالک مذکر متمایل می‌گردد. ]

جدیدی: سه معنا دارد. اول، عباس جدیدی کشتی‌گیر سنگین‌وزن افتخارآفرین سرزمین اهورایی؛ دوم، عباس جدیدی عضو شورای اسلامی شهر تهران؛ و سوم، متأخر و معاصر.

تبخال: بیماری ویروسی با نام علمی هرپس سیمپلکس است که به صورت التهاب و تاول‌های ریز نمایان می‌شود. بر خلاف اسمش نه‌فقط در اطراف لب، که در جاهای دیگر نیز ظهور می‌کند. تبخال درمان قطعی ندارد و ویروس آن در بدن فرد آلوده بجا می‌ماند و در هنگام ضعف دفاعی بدن بروز می‌کند. در هنگام بروز تبخال، باید از تماس (اعم از مجاز و غیرمجاز) اجتناب کرد.

بوق: دستگاهی در وسیله نقلیه که با به صدا در آوردن آن به دیگران اخطار داده یا با دیگران احوالپرسی کرده یا از دیگران سؤال پرسیده یا به دیگران فحش یا طیبات گفته یا به دیگران اعلام حضور کرده یا از دیگران تشکر می‌کنند.

استقلال: دراز شدن گیاه، تاج سابق، به جای بلند برآمدن، هر چیز شیش‌تایی، ضابط امر خویش بودن، اندک شمردن، طاقت آوردن.

بابا: پدر. والد. آن‌که با معاضدت مامان به تولید امر قدسی می‌پردازد.