بریده‌هایی از کتاب الادختر

صورت: در لغت به‌معنای وجه، رخ و تمثال است و در اصطلاح آناتومی به قسمت جلوی سر گفته می‌شود که از پیشانی تا چانه گسترده است و شامل مو، پیشانی، ابرو (اعم از طبیعی و تتوشده) ، پلک، مژه (طبیعی) بینی (طبیعی یا عمل‌شده) گونه (طبیعی یا بوتاکس‌شده) ، لب (همه انواع) ، دهان، دندان و چانه می‌شود. صورت در سپهر ادب عرفانی به منظرِ تجلی‌گاهیِ امر قدسی گفته می‌شود.

شهد: در قدیم به عسل ناپالوده و انگبین غیرخالص اطلاق می‌شده و امروزه مایعی را گویند که توسط درخت‌ها و گل‌ها تولید می‌شود. کنایه از چیز شیرین است که انسان تمایل زیاد به خوردن آن دارد. پناه بر خدا.

شلوار کردی: شلواری گشاد با دمپای تنگ، که اصالت کردی دارد و در کردستان «پانتول» یا «رانک» نامیده می‌شود. برای رسم الگوی آن باید کادری به عرض یک‌چهارم دور باسن و طول قد شلوار رسم کرد. قد فاق شلوار کردی یک‌سوم قد شلوار است که از انتهای آن پنج سانتی‌متر خارج شده و به یک‌دوم بلندی فاق وصل می‌شود و در هیچ‌کجای عالم چنین فاق فراخی مشاهده نشده است. شلوار کردی در ادبیات عرفانی، در کنار تخمه آفتابگردان و دربی ال‌کلاسیکو، از عوامل تحکیم پیوندهای خانوادگی و برقراری روابط حسنه با انواع برادرزن و باجناق است.

ساپورت (Support Leggings) ‌: نوعی شلوار چسبنده است که در ایران بیشتر مورد استفاده بانوان است و در انواع و رنگ‌های و طرح‌ها و اندازه‌های گوناگون (از بالای قوزک تا زیر کف پا) در بازار موجود است و اگر به همین ترتیب ادامه پیدا کند نوعِ تا بالای زانوی آن نیز وارد بازار خواهد شد. ساپورت در کشورهای خارجی برای گرم نگه داشتن پاها و جلوگیری از ساییدگی پوست در فعالیت‌های ورزشی؛ و در سرزمین‌های اهورایی برای تبرج مضاعف مورد استفاده قرار می‌گیرد.

داداش: برادر. فرد مذکری، بجز خود فرد، که فرزند پدر و مادر، یا پدر، یا مادر فرد باشد. خطابی که برادران و خواهران کهتر برادرِ مهتر را کنند و در سپهر ادبیات عرفانی به‌معنای نگاهبان و بپّای امر قدسی است.

داداش: برادر. فرد مذکری، بجز خود فرد، که فرزند پدر و مادر، یا پدر، یا مادر فرد باشد. خطابی که برادران و خواهران کهتر برادرِ مهتر را کنند و در سپهر ادبیات عرفانی به‌معنای نگاهبان و بپّای امر قدسی است. دشتی: آواز «دشتی» از مقام‌های موسیقی ایرانی است.

میان اوچ و بش دورت آفریدند درون قلب آئورت آفریدند برای زندگی شلوار کردی برای عشق ساپورت آفریدند

[ در تلمیح ] الا دختر مرا بیچاره کردی میان قبطیان آواره کردی تو که حال زلیخا را نداری چرا پیراهنم را پاره کردی

[ در بدرقه معشوق و ترغیب همزمان نامبرده به مراجعت ] الا دختر که موهای تو بوره به خارج می‌روی راه تو دوره برو خارج نظر در داخلش کن بیا داخل بگو خارج چه‌جوره

[ در ورع ] الا دختر که چشمونت سیاهه ز خوبی صورتت مانند ماهه نوشتی یک نظر در روی ما بین نمی‌بینم، خدا گفته گناهه