بریدههایی از کتاب فلسفه اخلاق
۴٫۰
(۱۹)
ابراهیم خلیل آن وقتی که کعبه را بنا کرد و برای اولین بار هاجر و فرزند کوچکش اسماعیل را در آنجا گذاشت دعایش این است: رَبَّنا اِنّی اَسْکنْتُ مِنْ ذُرِّیتی بِوادٍ غَیرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیتِک الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیقیمُوا الصَّلوةَ فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوی اِلَیهِمْ. خدایا دلها را به گونهای قرار بده که محبت اینها در آن دلها قرار بگیرد. امام هم فرمود: نَحْنُ دَعْوَةُ ابراهیم ماییم دعاهای مستجابشده ابراهیم. ابراهیم میخواست دلها کانون توحید و کانون انسانیت باشد. حتی آنهایی که انسانیتشان کاهش و کسر یافته و ناقص است نمیتوانند انسان متعالی و انسان کامل و انسان اخلاقی را ستایش و تعظیم و تکریم نکنند، حتی دشمنانشان.
نفیسه
الَّذینَ امَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّآ. قرآن میگوید آنها که
اهل ایمان و کار شایستهاند خداوند محبت آنها را در دل مردم قرار میدهد.
نفیسه
اساسآ فلسفه بردگی در اسلام همین است نه بهرهکشی اقتصادی. بردگی یعنی یک تدریس اجباری، یک تربیتِ خواهناخواه. اسم این عمل چیست که علی بن ابیطالب با قنبرش به بازار میرود، دو پیراهن میخرد، نو را به او میدهد کهنه را خودش انتخاب میکند؟
زهرای مرضیه با فِضّه خادمهاش طوری رفتار میکند که این زن تا آخر عمر که آزاد زیست میکند دوران پر افتخارش همان دوران چند سالهای است که در خدمت زهرا بوده است.
نفیسه
منطق طبیعی میگوید برای خودت کوشش و فعالیت کن. در منطق طبیعی مرکز منم، مرکز خود من است، خودم؛ برای خودم کار میکنم، آن «م» خودم، مرکز آن «م» خودم است، ولی اینجا «خودم» وجود ندارد غیر خودم است: من غیر خودم را بر خودم مقدم میدارم. این کار را چه میشود نامید؟ قدر مسلّم این است که کاری است قابل ستایش، تحسین، آفرین و مرحبا. آن آدمی هم که اگر خودش در چنین شرایطی قرار بگیرد این کار را نمیکند و همت چنین کاری را ندارد در عین حال چنین انسانی را ستایش میکند، میگوید من که مرد چنین کاری نیستم اما هرکسی چنین کاری بکند من به او آفرین میگویم و او را ستایش میکنم.
نفیسه
فعلی را که آفرین میطلبد «اخلاقی» میگویند؛ این کار در یک سطح عالی واقع شده است.
نفیسه
حال فعل اخلاقی چیست؟ اولین مشخِّصش همین است که تقاضای ستایش و سپاس و آفرین دارد، تقاضای تعظیم و تبجیل دارد. هرکس که میبیند یا میشنود، به این کار و به آن صفتی که مبدأ این کار است و به آن اندیشهای که مربوط به این کار است احترام میگذارد؛ او را ستایش و تعظیم و احترام میکنند، به او آفرین میگویند.
نفیسه
اگر انسان اینگونه تعریف بشود: انسان حیوانی است اخلاقی، این تعریف تعریف غلطی نیست؛ یعنی فعل اخلاقی یک فعل انسانی است کما اینکه فعل ضد اخلاقی هم مربوط به انسان است.
نفیسه
درباره خواجه نصیرالدین طوسی نوشتهاند که وقتی مسائل برایش مشکل میشد، شروع میکرد به فکر کردن تا مسئله را حل میکرد. گاهی آن آخر شب، وقتی که مسئله برایش حل میشد، چنان حالت وجدی به او دست میداد که میگفت: اَینَ الْمُلوک وَ اَبْناءُ الْمُلوک مِنْ هذِهِ اللَّذَّةِ پادشاهان و شاهزادگان کجایند که بیایند ببینند لذتی که الآن من احساس میکنم بیشتر است یا لذتهایی که آنها از امور حسی بردهاند؟!
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
همانطور که به شخصی که از درد شدیدی مینالد مرفین تزریق میکنند تا آن درد را حس نکند، این سرگرمیها و مخدّرات و مسکرات و قمارها ـ که بیشتر در افراد جنایتکار و فاسدالعمل پیدا میشود ـ برای فرار از خود است
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
حجم
۲۴۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۶۷
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه
حجم
۲۴۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۶۷
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۵۰%
تومان