بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شهر معمولی | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب شهر معمولی اثر ناتالی لُید

بریده‌هایی از کتاب شهر معمولی

نویسنده:ناتالی لُید
امتیاز:
۴.۷از ۳۱ رأی
۴٫۷
(۳۱)
به نظرم عشق تنها کلمه‌ای است که مزّه دارد؛ وقتی‌که کلمهٔ عشق را به زبان می‌آورم، دقیقاً مثل پشمک شیرین است.
کاربر ۴۲۶۱۱۱۸
فکر اول: امیدوارم چیزی از دماغم آویزان نشده باشد. فکر دوم: به‌جز جونا بیدل، تاحالا هیچ‌کس را ندیده‌ام که مثل خودم عجیب‌وغریب باشد.
Parsa
هر چیزی که لمس می‌کنی، هر چیزی که بو می‌کشی، هر چیزی که می‌چشی، هر تصویری که می‌بینی... همه‌شون قدرت این رو دارن که تو رو یاد یه خاطرهٔ غم‌انگیز بندازن. دست تو نیست که اول کدوم خاطره به یادت بیاد، ولی می‌تونی تصمیم بگیری که اون رو با یه خاطرهٔ خوب عوض کنی.
f.r
«فلورنتین گفت من توی رگ‌هام جادو دارم. کلمه به کلمه، همین رو گفت!» «آها!» خاله‌کلیو یک بشقاب قرمز از توی لگن ظرفشویی درآورد و به من داد. حولهٔ ظروف را دورش چرخاندم و آن را کنار گذاشتم تا خشک شود. گفتم: «می‌گه یه چیزایی دربارهٔ این شهر می‌دونه؛ دربارهٔ آدم‌ها هم همین‌طور. می‌گه خونوادهٔ ما ممکنه جادویی باشه.» کلیو چیزی نگفت؛ به‌جای او، به دایی‌ام نگاه کردم. «شنیدی بون؟ شاید ما یه خونوادهٔ جادویی باشیم!» بون روی کاناپه نشست تا سیم‌های نو و برّاق بانجواَش را نصب کند. سیم‌های نو، برای آهنگ‌های نو با تقدیم احترام بیدل
کاربر ۳۴۲۶۶۷۲
«هنکاک‌ها می‌تونستن خودشون رو نامرئی کنن.» چشم‌هایش را بست و نفسی از سر رضایت کشید. «اگه بازم بشه همچین کاری کرد، من خیلی خوش‌حال می‌شم.» چارلی‌سو گفت: «منم همین‌طور... صبح تا شب پشت سرت راه می‌افتم و می‌ترسونمت.» اولیور خندید: «تو که الانم هر روز همین کار رو می‌کنی!»
=o
اولیور گفت: «حرف‌هام تقریباً تموم شده.» چارلی‌سو چشم‌هایش را تاب داد و در را بست و غُرغُرکنان زیر لب چیزهایی گفت؛ با این مضمون که اولیور هیچ‌وقت حرف‌هایش تمام نمی‌شود.
=o
چون خانه همان‌جایی است که قلب‌های نخ‌نمایی مثل قلب‌های ما به آنجا تعلق دارد.
=o
غرور پدر آدم‌ها رو درمیاره.»
=o
من سعی می‌کردم کار کنم، اما همهٔ دنیا درحالِ وِراجی بودند. فقط ماهِ نیمه‌شب که از پنجرهٔ کلیو سرک می‌کشید و می‌خواست ببیند چقدر پیشرفت کرده‌ام، ساکت بود.
Sara
«فلیسیتی یعنی خوشبختی بی حد و حصر. جهان جای غمگینی‌ست... و ما می‌دانیم بعضی از خوشبختی‌ها دوام ندارند... محو می‌شوند، ما را فرسوده و ضعیف می‌کنند...»
A.zainab

حجم

۲۲۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۲۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان