«چاقو برای مردی که با طناب بسته شده عطیهٔ الهیه و برای مردی که در زنجیره به معنی مرگه.»
فرهاد
مسیر یک ایرادی داشت. اگر قرار بود آنها را بیرون نگه دارد، پس چرا جاهایی در کد وجود داشت که آنها را راهنمایی میکرد؟ حتی تصویرکلیِ وجود یک راه هم عجیب بود. مایکل آنقدر درگیر تلاش برای زنده ماندن بود که هرگز به این شکل به ماجرا فکر نکرده بود.
هر چه بیشتر دراینباره فکر میکرد، بیشتر متعجب میشد. «مسیر» نام عجیبی برای برنامهای بود که به منظور بیرون نگه داشتن افراد طراحی شده بود. شاید این اصلاً دیوار محافظتی نبود. شاید بهکل چیز دیگری بود.
=o
ورود به آنجا غیرممکن بود، مگر اینکه کسی بسیار پولدار یا مشهور بود یا در سلسلهمراتب خلافکاران مقام بالایی داشت یا اینکه سیاستمدار بود که در هر سه دستهٔ فوق قرار میگرفت
حَـدیـثـهــ
«برام مهم نیست. قسم میخورم که مهم نیست. خوبی خواب همینه. میدونم ذاتت چه شکلیه و مهم همینه.»
کاربر samin
«چاقو برای مردی که با طناب بسته شده عطیهٔ الهیه و برای مردی که در زنجیره به معنی مرگه.»
کاربر samin
هیچ حسی مثل این نیست که دوست خوبت را از پله به پایین پرتابت کنی.
A.zainab
با خودش فکر کرد که تلاش هرگز چیز بیهودهای نیست.
K.P
«چاقو برای مردی که با طناب بسته شده عطیهٔ الهیه و برای مردی که در زنجیره به معنی مرگه.»
دختر پاييزي
چیزهای بدتری از مردن هم وجود داره
𝐑𝐎𝐒𝐄
مایکل به مرد سمت چپش نگاه کرد و شانههایش را بالا انداخت. «ببخشید. امیدوارم هنوز هم بتونی بچهدار بشی.»
Ms.red