بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب واقعیت ناپیدا | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب واقعیت ناپیدا

بریده‌هایی از کتاب واقعیت ناپیدا

نویسنده:کارلو روولی
انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۶۲ رأی
۴٫۳
(۶۲)
ما به خودمان مشغولیم. ما تاریخ خودمان، روان‌شناسی خودمان، فلسفهٔ خودمان، و خدایان خودمان را مطالعه می‌کنیم. بخش بزرگی از دانش ما دربارهٔ خودمان است انگار که مهم‌ترین چیز در جهان هستیم. من فیزیک را دوست دارم چون پنجره‌ای در مقابل ما می‌گشاید که از طریق آن می‌توانیم از خودمان فراتر برویم. فیزیک در نظر من هوای تازه‌ای است که وارد خانه‌ام می‌شود. آنچه از طریق این پنجره می‌بینیم، مدام شگفت‌زده‌مان می‌کند.
anis maysami
ارسطو این فیزیک را در کتابی به همین نام یعنی فیزیک ارائه کرده است. کتابْ نام خود را از رشتهٔ فیزیک نگرفته است بلکه برعکس این رشته را به خاطر کتاب ارسطو فیزیک نام نهاده‌اند
mt
یک موج یک شیء نیست، به این معنا که از ماده‌ای که همه‌جا همراهش باشد ساخته نشده است. اتم‌های بدن ما هم به همین صورت مدام به بدن ما می‌پیوندند و از آن جدا می‌شوند. ما مثل موج‌ها و مثل تمام اشیاءِ دیگر جریانی از رویدادها هستیم: ما فرایندهایی هستیم که تا مدت کوتاهی یکنواخت می‌مانیم...
mt
در نگاه انسانی حکیم، زمین بدون مرز است چرا که وطن حقیقی یک روح فضیلت‌مند، تمام هستی است
کاربر ۵۶۸۴۰۴۰
افلاطون محتوای عرفانی دست‌وپاگیر و بی‌مصرف نظریهٔ فیثاغورس را دور انداخت و پیام مفید آن را جذب و پالایش کرد: بهترین زبان برای فهم طبیعت، ریاضیات است. دستیابی به این بصیرت، بسیار مهم و یکی از دلایل موفقیت علم غربی است. مطابق روایات، افلاطون این جمله را بر سردر مدرسهٔ خود حک کرده بود: «آن که هندسه نمی‌داند وارد نشود.»
کاربر ۱۱۳۴۹۶۹
ما به‌هیچ‌وجه از صحیح بودن این معادلات مطمئن نیستیم اما به عقیدهٔ من فعلاً بهترین روایت از گرانش کوانتومی‌اند.
محمد جواد
زمان وجود ندارد کسی نمی‌تواند زمان را به خودی خود و جدای از حرکت اشیاء درک کند.
محمد جواد
ارنست ماخ که تأثیرش بر اینشتین زبانزد است، فیلسوفی بود که بر مشکلات مفهومی ایدهٔ نیوتنی فضا انگشت نهاد. این همان ماخی بود که معتقد بود اتم‌ها وجود ندارند (یک مثال خوب برای اینکه چگونه یک نفر می‌تواند از یک جنبه کوته‌نظر و از جنبه‌ای دیگر تیزبین باشد).
محمد جواد
رنگ چیست؟ به زبان خیلی ساده، رنگ فرکانس یا سرعت نوسان امواج الکترومغناطیسی یعنی همان نور است. هرچه موج سریع‌تر نوسان کند، نور آبی‌تر می‌شود. هرچه آرام‌تر نوسان کند، نور قرمزتر می‌شود. رنگ، آن‌گونه که ما آن را درک می‌کنیم، واکنش روان‌فیزیکی ما به سیگنال‌هایی عصبی است که حسگرهای چشم ما تولید کرده‌اند.
Liam
آیا نمی‌بینی که طبیعت برای لذت‌بردن از احساسات زیبا تنها بی‌تاب دو چیز است: بدنی خالی از درد و ذهنی رها از نگرانی و ترس.
Liam
هرچه برای ما باقی مانده از ارسطوست، و تفکر غربی خود را بر مبنای آثار ارسطو بازسازی کرده نه دموکریتوس. شاید اگر تمام آثار دموکریتوس باقی می‌ماند و تمام آثار ارسطو از بین می‌رفت، اوضاع تاریخ فکری تمدن ما دگرگون می‌شد...
Liam
آثار والای لوکرتیوس نابود نخواهد شد مگر زمانی که جهان خود نابود شود.
Liam
هرچه بیشتر کشف می‌کنیم بیشتر متوجه می‌شویم که نادانسته‌هایمان بسیار بیشتر از دانسته‌هایمان است.
Liam
برای لوکرتیوس دینْ ناآگاهی و عقلْ مشعل روشنایی است.
کاربر ۳۶۲۰۴۲۳
تقریباً هر چیزی که در مقابل چشم ما رخ می‌دهد -به استثنای گرانش و پدیده‌های محدودی غیر از آن- با معادلات ماکسول قابل توضیح است. اما نکتهٔ دیگری هم هست: نکته‌ای که شاید زیباترین موفقیت علم باشد: معادلات ماکسول به ما می‌گویند نور چیست. ماکسول دریافت که بر حسب معادلاتش خطوط میدان فارادی می‌توانند مانند امواج دریا مرتعش شوند یا نوسان کنند. او سرعت نوسان خطوط میدان فارادی را محاسبه کرد و نتیجه‌ای که به دست آورد... برابر سرعت نور بود! اما چرا؟ ماکسول دریافت که نور چیزی نیست مگر همین نوسانات سریع خطوط میدان فارادی! فارادی و ماکسول نه‌تنها چگونگی کارکرد الکتریسیته و مغناطیس را فهمیدند بلکه با یک تیر دو نشان زدند و به ماهیت نور هم پی بردند.
anis maysami
از پیش روی تو بادها می‌گریزند و با آمدنت ابرها از آسمان کنار می‌روند. برای توست که موج‌های دریا لبخند می‌زنند و برای خاطر توست که آسمان آرام می‌گیرد و با پرتوهای پراکنده می‌درخشد.
کاربر ۲۸۹۱۲۵۳
اگر می‌توانستیم از دموکریتوس بپرسیم که آیا تقسیم نامتناهی یک قطعه از فضا معنا دارد یا نه، جواب او فقط می‌توانست این باشد که این تقسیم‌پذیری حدی دارد. در نگاه این فیلسوف آبدرایی ماده از اتم‌هایی تشکیل شده که قابل تقسیم نیستند. از آنجا که دموکریتوس فضا را بسیار شبیه ماده می‌دید -او خودش می‌گفت که فضا ماهیت و «فیزیک مخصوص» خودش را دارد- احتمالاً در گرفتن این نتیجه تردید نداشت که فضا هم از قطعاتی پایه‌ای ساخته شده که قابل تقسیم نیستند. شاید ما تنها در حال تعقیب ردپای دموکریتوس هستیم.
بهرام
این اولین‌بار نیست که در فیزیک دو نظریهٔ بسیار موفق اما به‌ظاهر متناقض کنار هم قرار می‌گیرند. نتیجهٔ تلاش برای تلفیق این نظریه‌ها، گام‌هایی رو به جلو در فهم ما از جهان بوده است. نیوتن گرانش عمومی را دقیقاً با تلفیق نظریهٔ گالیله دربارهٔ حرکت اشیاء روی زمین و نظریهٔ کپلر دربارهٔ آسمان‌ها به دست آورد. ماکسول و فارادی با تلفیق دانش روز دربارهٔ الکتریسیته و مغناطیس، معادلات الکترومغناطیس را کشف کردند. نسبیت خاص اینشتین نتیجهٔ رفع تناقض ظاهری مکانیک نیوتنی و الکترومغناطیس ماکسول بود و نسبیت عامش نتیجهٔ رفع تناقض ظاهری مکانیک نیوتنی و نظریهٔ نسبیت خاص خودش.
بهرام
مکانیک کوانتومی به ما یاد می‌دهد که جهان را بر حسب «فرایندها» بفهمیم نه بر حسب «اشیائی» که اینجا و آنجا قرار گرفته‌اند. یک فرایند، عبور از یک برهم‌کنش به برهم‌کنشی دیگر است. ویژگی‌های اشیاء فقط در لحظهٔ برهم‌کنش، یعنی در لبهٔ فرایندها و تنها در رابطه با اشیاءِ دیگر، خود را به‌شکلی دانه‌ای آشکار می‌کنند. پیش‌بینی آنها به‌طرزی قطعی ممکن نیست. تنها راه، پیش‌بینی احتمالی آنهاست. این شیرجهٔ عمیق بور و هایزنبرگ و دیراک بود به عمق ماهیت اشیاء.
بهرام
علم و شعر سطح بالا، هردو مبتنی بر تخیل‌اند و حتی ممکن است به شهودهایی یکسان برسند. فرهنگ ما نادان است که علم و شعر را جدای از هم نگه می‌دارد: هردو آنها ابزاری هستند که چشم ما را بر روی پیچیدگی‌ها و زیبایی‌های جهان می‌گشایند.
Farhang Nejatian

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۳ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۳ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۶۶,۵۰۰
۳۰%
تومان