بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شنود | صفحه ۳۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شنود

بریده‌هایی از کتاب شنود

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۴۴۲ رأی
۴٫۵
(۱۴۴۲)
در کتاب وسائل الشیعه ج ۱۱ ص ۲۴۰ از امام رضا (ع) آمده: هرگاه بندگان، گناه جدیدی را رایج کنند که تا آن زمان نبوده، خداوند بلای جدیدی که تا پیش از آن نبوده برایشان می‌فرستد.
مسعود رئوفی
امام صادق (ع) فرمود: زیارت امام حسین (ع) را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزی و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیری مگر شهید. (وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۵)
مسعود رئوفی
امام صادق (ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‌های نور بنشیند باید از زائران امام حسین (ع) باشد. (وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۰)
مسعود رئوفی
در حدیثی نقل می‌کنند: پنج کس‌اند که من و هر پیامبر مستجاب‌الدعوه، آنان را لعنت کرده است: «... کسی که (بیت‌المال) و اموال عمومی را، به خود منحصر سازد و (استفاده) آن را (آن‌گونه که خود می‌خواهد) حلال شمارد.» کافی، ج ۲، ص ۲۹۳
مسعود رئوفی
از امام صادق (ع) نقل شده است:‌ هیچ انسانی نیست، مگر اینکه در هنگام مرگ شیطان، یکی از مأمورین خود را نزد او حاضر می‌کند تا وی را وسوسه کند و در دینش به شک اندازد و او را به کفر بکشاند. این وسوسه ادامه دارد تا اینکه روح از بدن او خارج شود؛ اگر محتضر از مؤمنان حقیقی باشد، شیطان نمی‌تواند بر او غالب شود و دین و ایمانش را بگیرد. پس هرگاه یکی از شما بر بالین شخصی از کسان خود رفتید که مرگش فرا رسیده است، شهادتین را به او تلقین کنید تا شیطان به او دست نیابد. (بحار الانوار، ج ۶، ص ۱۹۵)
مسعود رئوفی
البته این را هم بگویم که بین من و مادرم محبت خاصی برقرار بود. از کودکی هرزمان مادرم کاری داشت، من زودتر از چهار برادرم پیش‌قدم می‌شدم. مادرم در دوران کودکی و نوجوانی ما، بین پسرها قرار گذاشت که هر روز یکی از آن‌ها نان بخرد، دیگری در کارهای خانه کمک کند. دیگری رختخواب‌ها را جمع و پهن کند و... هر زمان یکی از پسرها بازیگوشی می‌کرد و کارش را انجام نمی‌داد، من پیشقدم می‌شدم و کارهای مانده را انجام می‌دادم. همیشه هم می‌شنیدم که مادرم با صدای بلند مرا دعا می‌کرد.
leila
خیلی نگران بودم. وقتی برگشتم دیدم که هیچ مشکلی پیش نیامده، حتی بچه‌ها خودشان غذا از یخچال برداشته و خورده بودند. در آن سوی هستی مشاهده کردم که با رفتن ما از منزل، این خانواده جن، از فرزندان ما مراقبت کردند تا برگردیم! در زمینه جن و ارتباطات آن‌ها و شنود سخنان ما توسط آن‌ها چند مطلب عجیب دیگر مشاهده کردم که نمی‌توانم بازگو کنم. البته این را فهمیدم که جن‌های شیعه، چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، در زندگی مؤمنین تأثیر مثبت دارند و کمک‌های بسیاری می‌کنند که خود مردم بی‌اطلاع هستند. اما زمانی که تجربه نزدیک به مرگ داشتم، از بیمارستان بیرون آمدم. وقتی از کنار خیابان عبور می‌کردم، متوجه شدم که یک خانم بسیار بدحجاب، برخلاف بقیه مرا می‌بیند! او کمی که جلو آمد یکباره ترسید! کمی عقب رفت و در یک لحظه محو شد! او مانند یک پرنده از مقابل من فرار کرد. آنجا هم فهمیدم که او از اجنه کافر بوده.
M.jafari
جن در زمان‌هایی که روح من از بیمارستان بیرون می‌رفت، حقایقی را می‌دید که تا آن زمان هیچ اطلاعی از آن‌ها نداشت. مثلاً از مدتی قبل و زمانی که بیماری همسرم شدید شد، بارها و بارها در نیمه‌های شب، صدایی را از بیرون خانه و پشت پنجره می‌شنیدم که با سوز خاصی قرآن می‌خواند و دعا می‌کرد. بارها این صدا را در نیمه‌های شب می‌شنیدم و زمانی که سرم را از پنجره بیرون می‌کردم، هیچ‌کس را نمی‌دیدم! در آن سوی هستی وقتی این لحظات مرور می‌شد، متوجه شدم که در آن محلهٔ قدیمی که ما خانه اجاره کرده بودیم، یک خانواده از جن‌های شیعه زندگی می‌کردند. ما از زمان حضور در تهران، در منزل‌مان مراسم روضه و هیئت داشتیم. این روضه‌ها، باعث ایجاد روح معنوی و برکت در خانواده ما شده بود. این خانواده جن شیعه، عاشق امام حسین (ع) بودند. زمانی که روضه برگزار می‌شد، پشت دیوار خانه ما قرار می‌گرفتند و در مصائب آقا اباعبدالله (ع) اشک می‌ریختند. زمانی که همسرم مریض شد، آن‌ها پشت دیوار منزل ما قرار می‌گرفتند و با خواندن قرآن، برای سلامتی همسرم دعا می‌کردند! یک‌بار خیلی حال همسرم بد شد. ما در تهران کسی را نداشتیم، فقط یکی از همسایگان بود که بچه‌ها را پیش او می‌گذاشتیم و به بیمارستان می‌رفتیم. آن روز همسایه ما هم نبود. من توکل کردم به خدا و دو فرزند خردسال پنج و سه ساله را تا عصر، تنها در خانه رها کردم و رفتم.
M.jafari
در همان لحظه‌ای که گذشته‌ام را دیدم و اعمال من بررسی می‌شد، دعاهای مادرم را دیدم که در سرنوشت من بسیار تأثیر داشت. بارها گناه یا خطایی از من سرزده بود که با دعای مادرم پاک شده و بی‌حساب می‌شدم و یا هرجا قرار بود بلا یا عقوبتی بر سر من وارد شود، با دعای مادرم برطرف شده بود. یعنی مقام مادر این‌گونه است. هر یک از دعاهای یک مادر کافی است تا آینده انسان را کاملاً تغییر دهد.
Mousavi.morteza
آنجا می‌دیدم که تمام قدرت دست خداست. اگر من نیت الهی خودم را حفظ می‌کردم، خداوند هم اگر به صلاح من بود،‌ از خزانه غیبی خودش، مشکل مرا برطرف می‌کرد. من می‌دیدم که برخی کارهای الهی‌ام، چقدر در حل مشکلات دنیایی‌ام تأثیر داشت و حسرت می‌خوردم که چرا تمام کارهایم، حتی ساده‌ترین کارهای زندگی روزمره را با نیت الهی انجام نداده‌ام. در آن لحظات و در اوج ناامیدی با خودم گفتم چقدر خوب می‌شود که اجازه دهند من برگردم. دیگر هیچ کاری را جز برای رضای خدا انجام نمی‌دهم. مگر اهل دنیا ارزش این را دارند که انسان، کارهایش را برای رضای خاطر آن‌ها انجام دهد!؟
M.jafari
نکته دیگری که باید عرض کنم، اینکه در آن وادی کسی ما را بازخواست نمی‌کند، این خود ما هستیم که همه چیز را می‌بینیم و خودمان قاضی هستیم. اینکه به نماز و روزه گرفتن و انجام واجبات، دلمان را خوش کنیم خیلی خوش‌خیالی است.
طلائی
محاسبه آغاز شد. گاهی به برخی اعمالم فکر می‌کردم که به نظر من خیلی خوب بوده، اما می‌دیدم که به علت نیت غیر خدایی که داشتم پوچ شده و اصلاً در محاسبات الهی به حساب نیامده بود! می‌خواستم بگویم که این شغل را که با هزاران خطر و گرفتاری همراه است برای خدا انتخاب کردم، اما نشانم دادند که من به دنبال یک شغل ثابت و آبرومند بودم و سر از اینجا درآوردم. یعنی خیلی نیت الهی در آن نمایان نبود. حتی اشاره کردم که من در فلان مأموریت خیلی سختی کشیدم تا آبروی اسلام و ایران حفظ شود، اما به من نشان دادند که خیلی اصرار داشتی به نام خودت این مأموریت گزارش شود و به خاطر آن مأموریت، حسابی تشویق شدی و مُزدت را گرفتی! نمی‌دانم چه مثالی بزنم که بهتر شرایط مرا در آن لحظات درک کنید. یک کار ساده و کوچک، اما با نیت الهی و جهت رضای خدا، به قدری برایم ارزش داشت که صدها کار سخت و طاقت فرسا، اما با نیت غیر الهی، آن تأثیر را نداشت!
طلائی
یکی از تجربه‌گران و نویسندگان معروف درمورد تجربهٔ نزدیک به مرگ خودش می‌نویسد: «به من گفتند که ما زمینی‌ها، همه بدون استثناء، بنابه میل و اراده و اشتیاق شخصی بوده که روی کرهٔ زمین آمده‌ایم، و اینکه به‌راستی، این خود ما بودیم که بسیاری از نقاط ضعف، شرایط و اوضاع دشوار زندگی‌مان را برگزیده‌ایم تا به کمک آن‌ها، امکان رشد و تکامل معنوی پیدا کنیم. ما قبل از آمدن بر روی زمین می‌دانستیم که لازم است مورد آزمایش‌های دشوار و گوناگون قرار بگیریم تا بفهمیم که چگونه خواهیم توانست مأموریت‌مان را انجام دهیم.»
نورالهدی
اما یکی از چیزهایی که من در آن لحظات دیدم، مربوط می شد به ظلم هر چند کوچک من به مردم. چیزی که ما هر روزه با آن روبه‌رو هستیم و به‌سادگی از کنار آن می‌گذریم! مدتی قبل می خواستم ماشین را در یک خیابان باریک پارک کنم و به بیمارستان همسرم بروم. می‌توانستم کمی جلوتر بروم که جای پارک زیاد بود، اما گفتم همین جا، لابه لای خودروها پارک می‌کنم. در این فاصله چند بار جلو و عقب رفتم تا ماشین در جاپارک قرار بگیرد. حدود یک دقیقه این ماجرا طول کشید. هفت دستگاه خودرو منتظر بودند تا من داخل جاپارک بروم و راه برای آن‌ها باز شود. این صحنه را در مرور زندگی ام دیدم. من، هر چند کوتاه، اما وقت آن‌ها را گرفته و اعصاب آن‌ها را خراب کرده بودم. دو نفر از آن‌ها مرتب بوق می زدند. خیلی عجله داشتند. اما به محل کارشان دیر رسیدند. من تاحدودی مقصر این ماجرا بودم.
طلائی
اما یکی از چیزهایی که من در آن لحظات دیدم، مربوط می شد به ظلم هر چند کوچک من به مردم. چیزی که ما هر روزه با آن روبه‌رو هستیم و به‌سادگی از کنار آن می‌گذریم! مدتی قبل می خواستم ماشین را در یک خیابان باریک پارک کنم و به بیمارستان همسرم بروم. می‌توانستم کمی جلوتر بروم که جای پارک زیاد بود، اما گفتم همین جا، لابه لای خودروها پارک می‌کنم. در این فاصله چند بار جلو و عقب رفتم تا ماشین در جاپارک قرار بگیرد. حدود یک دقیقه این ماجرا طول کشید. هفت دستگاه خودرو منتظر بودند تا من داخل جاپارک بروم و راه برای آن‌ها باز شود. این صحنه را در مرور زندگی ام دیدم. من، هر چند کوتاه، اما وقت آن‌ها را گرفته و اعصاب آن‌ها را خراب کرده بودم. دو نفر از آن‌ها مرتب بوق می زدند. خیلی عجله داشتند. اما به محل کارشان دیر رسیدند. من تاحدودی مقصر این ماجرا بودم.
طلائی
در واقع می‌دیدم که خیلی از کارهایم در میزان و حسابرسی وزنی ندارد! وزن اعمالم فقط به میزان اخلاص در کارها بستگی داشت و ربطی به کمیت آن‌ها نداشت
Maryam Sedighi
اما نکته‌ای در مورد بررسی اعمال خودش گفت که جالب بود. ایشان به روحیه خودش اشاره کرد و گفت: «من در دنیا خیلی راحت می‌گذشتم. مال دنیا برایم اهمیتی نداشت. اگر به کسی پولی قرض می‌دادم و او قرضم را نمی‌آورد، هیچ برایم مهم نبود. در دنیا راحت و آسوده بودم و حرص دنیا را نمی‌خوردم، هرچند که گرفتاری و مشکلات من کم نبود، اما خداوند هم در آن سوی هستی و در بررسی اعمالم، خیلی با ملاطفت و مهربانی با من برخورد کرد. خیلی سریع و شاید متفاوت‌تر از راوی کتاب سه دقیقه در قیامت، و فقط در یک لحظه اعمال من محاسبه و بررسی شد.
طلائی
من معنای «ان الله سریع الحساب» را لمس کردم. از طرفی تحمل تمام این سختی‌ها برای من بسیار ساده بود، چرا که می‌دانستم خداوند می‌بیند
ابراهیم
حضرت علی (ع) فرمودند: «بلا و گرفتاری برای ستمگر ادب، برای مؤمن امتحان، برای پیامبران درجه، و برای اولیاء کرامت می‌باشد.»
کاربر ۳۳۳۴۵۷۸
هرگاه بندگان، گناه جدیدی را رایج کنند که تا آن زمان نبوده، خداوند بلای جدیدی که تا پیش از آن نبوده برایشان می‌فرستد.
کاربر ۳۳۳۴۵۷۸

حجم

۱۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۱۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰
۵۰%
تومان