بریدههایی از کتاب خواجه تاجدار
۴٫۲
(۹۲)
گر نگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
امیرماکان جعفری
لطفعلیخان زند در شعر معروف گفت:
یارب ستدی مملکت از همچو منی
دادی به مخنثی، نه مردی نه زنی
از گردش روزگار معلومم شد
پیش تو چه دف زنی، چه شمشیر زنی
امیرماکان جعفری
فتحعلیشاه آنقدر خوشگذران بود که از شنیدن خبر مرگ فرزندانش متأثر نمیشد.
soroosh7561
نادرشاه پادشاه ایران بعد از اینکه مقدار زیادی زر و سیم و جواهر به دست آورد چون نمیدانست با آن پول چه کند و رسم سرمایهگذاری در ایران برای کارهای بزرگ انتفاعی متداول نبود درصدد برآمد آن را در مکانی قرار دهد که کسی نتواند به سرقت ببرد. طلا و نقره و جواهر به عنوان مالیات از مردم گرفته میشد و به خزانهٔ نادر منتقل میگردید و بعد از انتقال به آنجا، به جامعه بازنمیگشت مگر برای پرداخت جیره و مستمری سربازان و کارکنان دیوان و آن مقدار پول، به قدری نبود که سبب رواج کسب و تجارت گردد.
به همین جهت مردم که موجودی خود را بابت مالیات میپرداختند و آن وجوه به دست مردم برنمیگشت، سال به سال فقیرتر میشدند و در عوض خزانهٔ نادر، معمورتر میگردید و در آن خزانه زر و سیم و جواهر، بیشتر انباشته میشد بدون اینکه نادرشاه از پول و جواهر مزبور استفاده بکند.
امیرماکان جعفری
فرصت پرندهایست که یک بار به دام میافتد
soroosh7561
آن شعر در موقعی نوشته میشد که پادشاهی زندگی را بدرود میگفت و میخواستند خبر فوت وی را با تهنیت جلوس پادشاه جدید وارث تاج و تخت برسانند و شعر مزبور این است:
«نمیدانم گریه کنم یا اینکه بخندم، زیرا دریا فرو رفت و ناپدید شد، ولی گوهر بیرون آمد»
امیرماکان جعفری
چوب درخت بادام وحشی خیلی محکم است و آنقدر استحکام دارد که موریانه قادر به خوردن آن چوب نیست.
امیرماکان جعفری
چه در شرق، چه در غرب، طبقهای که گرسنه و درمانده میباشد خواهان تسلیم شدن به خصم است، بدون اینکه در فکر مصالح سیاسی و اقتصادی باشد
soroosh7561
اگر یک نفر از جا برخیزد و علیه عادلشاه، عَلَم طغیان برافرازد تمام مردم ایران زیر بیرق او جمع خواهند شد.
ELNAZ
سرباز را باید وادار به تمرین کرد وگرنه دچار تنبلی میشود و در موقع جنگ زود از خستگی از پا در میآید.
soroosh7561
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۱۴ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۱۴ صفحه
قیمت:
۱۹۲,۰۰۰
تومان