بریدههایی از کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی
۴٫۵
(۲۸)
دودکشپاککن به او خواندن یاد داده بود. بهش میگفت: «کسی که خوندن بلد باشه، بین گداها، پادشاهه. حتی بهتر از پادشاه؛ مطمئن باش. چون خیلی از افراد سلطنتی هِر رو از بِر تشخیص نمیدن!»
B.A.H.A.R
پسرک باید یاد میگرفت که بهجز خودش نمیتواند به کس دیگری تکیه کند؛ این بخشی از بزرگ شدن بود
B.A.H.A.R
خدمتکارها، پیشخدمتهای مرد و نوکرها با عجله سراغ مأموریتهای خود میرفتند و در همین حین اربابهای مرد و زنشان تا دم ظهر میخوابیدند. دودکشپاککن اصلاً درک نمیکرد یک آدم چهطور میتواند موقع طلوع آفتاب خواب باشد. میگفت: «مثل این میمونه که بهشت هدیهای بهت پیشکش کنه و تو از سر تنبلی بازش نکنی.»
B.A.H.A.R
بوی نان داغ در بینیاش پیچید. معدهاش حسابی تیر کشید. فکر کرد آیا اشتباه کرده که قرقاول تعارفی کراد را قبول نکرده یا نه، اما بعد با خودش گفت کمی گرسنگی از سهیم شدن در بازی پست کراد بهتر است.
B.A.H.A.R
جایی برای رفتن نداشت. برای همین روی پشتبام منتظر شد، به این امید که دودکشپاککن برگردد. تکه زغال گرم، تنها ارثیهاش، را ول نکرد. آن زغال حتی در شدیدترین سرما هم گرمش میکرد.
بله؛ این چیزی بود که او را زنده نگه میداشت.
B.A.H.A.R
«التماس نکن. یه لولهنورد هیچوقت التماس نمیکنه.» این هم یک قانون دیگر بود.
B.A.H.A.R
«همیشه کسی رو که میپذیره چیزی رو نمیدونه، تحسین میکنم. بیشتر آدمها لبخند میزنن و سر تکون میدن و وانمود میکنن همه چی رو میدونن، چون میترسن دستشون رو بشه، اما اون آدمها فقط به نادانی خودشون مهر تأیید میزنن.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
ما با نجات دادن بقیه نجات پیدا میکنیم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«همهٔ هیولاها که ترسناک نیستن.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«کسی که خوندن بلد باشه، بین گداها، پادشاهه. حتی بهتر از پادشاه؛ مطمئن باش. چون خیلی از افراد سلطنتی هِر رو از بِر تشخیص نمیدن!»
𝐑𝐎𝐒𝐄
«اون سوار شجاع خودِ تویی و تویی که میتونی با اونها بجنگی.»
me
آهنگ دربارهٔ اینه که باید گذشتهها رو به یاد بیاریم یا نه.»
نَن گفت: «معلومه که باید به یاد بیاریم. اتفاقهایی که برامون میافته شخصیت ما رو شکل میده.»
me
مبارزه برای به دست آوردن آزادی از روز ازل وجود داشته و همیشه کسانی هستن که به رهایی نیاز دارن.
Book
«همیشه کسی رو که میپذیره چیزی رو نمیدونه، تحسین میکنم. بیشتر آدمها لبخند میزنن و سر تکون میدن و وانمود میکنن همه چی رو میدونن، چون میترسن دستشون رو بشه، اما اون آدمها فقط به نادانی خودشون مهر تأیید میزنن.»
Book
«کی گفته من هیچوقت نمیترسم؟ معلومه که منم میترسم. بدون ترس، شهامت هم معنی نداره، همونطور که اگه سایهای نباشه، پرتوی نوری هم در کار نیست.» انگار هوشیارتر شده بود. «بعضی چیزها ترسناکن و آدم باید احمق باشه که از اونها نترسه.»
LiLion
راز گرمونرم بودن اینه که بذاری یه قسمت از بدنت احساس سرما کنه. اگه همهٔ قسمتهای بدنت گرم باشن که میسوزی و احساس خفگی میکنی.
Bi-Eb
اگه همیشه نگاهت به عقب باشه، ممکنه پیش روت رو نبینی.
Bi-Eb
«حرف خیلی زشتی زدی!»
توبی به او نزدیکتر شد. «مگه زشتتر از این هم داریم که اجازه بدی چیزی رو باور کنی که میدونی حقیقت نداره؟»
Bi-Eb
آدم تا زمانی که نوک انگشتهاش درد نگیره فکر نمیکنه چنین جایی هم میتونه درد بگیره.
Bi-Eb
«شهامت یعنی اینکه بترسی اما مستقیم باهاش روبهرو بشی.»
B.A.H.A.R
حجم
۲۴۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۲۴۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان