بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی | طاقچه
کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی اثر جاناتان آکسییر

بریده‌هایی از کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی

امتیاز:
۴.۵از ۲۸ رأی
۴٫۵
(۲۸)
«مگه زشت‌تر از این هم داریم که اجازه بدی چیزی رو باور کنی که می‌دونی حقیقت نداره؟»
Book
چون می‌خندم و خوشحالم به خیالشان آسیبی به من نزده‌اند
Book
ما با نجات دادن بقیه نجات پیدا می‌کنیم.»
Bi-Eb
کل عمرم مردم جوری باهام رفتار کردن که انگار هیچی نبودم؛ فقط به خاطر قیافه‌م. شاید مشکل همین باشه. اگه همه‌مون بتونیم به ظاهر بقیه اهمیت ندیم، اون‌وقت می‌تونیم بفهمیم که واقعاً چه شکلی هستن.»
B.A.H.A.R
«فکر کنم می‌خواست من رو نجات بده.» «با دادن کیف به تو؟» توبی گفت: «نه، خنگول. با دادن یه هدف به من. از اون لحظه به بعد، من باید زنده می‌موندم، مهم نبود اوضاع چه‌قدر بد می‌شد، چون اگه می‌مردم، اون‌وقت کسی نبود حواسش به نَن اسپارو باشه.» به آسمان نگاه کرد. هوا آن‌قدری صاف بود که نور ضعیف مهتاب دیده شود. «همیشه این‌طوریه دیگه، نه؟ ما با نجات دادن بقیه نجات پیدا می‌کنیم.»
B.A.H.A.R
ترجیح می‌داد یک علف هرز باشد تا یک گل احمق.
B.A.H.A.R
«همیشه این‌طوریه دیگه، نه؟ ما با نجات دادن بقیه نجات پیدا می‌کنیم.»
Book
«چرا وقتی می‌خوام بخوابم، نمی‌تونم؟ اما وقتی می‌خوام بیدار بمونم، خوابم می‌گیره.»
Book
«ما با نجات دادن بقیه، نجات پیدا می‌کنیم.»
ヅ𝕊𝕦𝕟𝕤𝕙𝕚𝕟𝕖
دنیای واقعی معجزه‌ای تحویل آدم نمی‌داد. نه خبری از «روزی روزگاری» بود و نه خبری از «به خوبی و خوشی تا آخر عمرشان زندگی کردند.»
B.A.H.A.R

حجم

۲۴۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۲۴۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد