ناز= عزیز، ُک= َک= جان، نا= نه، رِنج= رَنج و ی= ی. درنتیجه: نازُکنارِنجی= عزیز جان نَرنجی! یعنی اگر این حدسها درست باشد، نازکنارنجی در اصل یک جملۀ امری بوده.
حکیمی
معلمی را به یاد دارم که اصرار داشت ننویسم «توی» چون گمانش این بود که «تو» عامیانه است. بنا به توصیۀ او باید مینوشتیم «در». طبیعی است که وقتی به جای «توی اتاق» بنویسی «در اتاق»، بعد دیگر به نظرت میرسد «خوابیده بودم» هم عامیانه است و به جایش مینویسی «مشغول استراحت بودم». شما را نمیدانم، اما من خودم وقتی میخوابم مشغول چیزی نیستم؛ نه استراحت نه چیز دیگر.
بعدها این معلممان از این هم جلوتر رفت و اصرار داشت «در» (همان که ازش میروند توی جایی) ننویسیم و بنویسیم «درب» چون به گمان او «در» غلط بود.
حکیمی
«دو کس هستند که در زمانۀ سختی و آسانی[ به یک حال هستند ]؛ یکی دانادل، که بر اثر دانایی و فرزانگی چیزی را سخت نمیگیرد و آزار نمیبیند و یکی هم نادان که از سر نادانی چیزی را سخت نمیگیرد و آزار نمیبیند».
حکیمی
هزینههای نشر الکترونیک تقریباً صفر است.
هه زار زندگی
هزینههای نشر الکترونیک تقریباً صفر است.
هه زار زندگی