بریده‌هایی از کتاب با یک چرا شروع کنید (خلاصه کتاب)

تفاوتی کوچکی بین انرژی و جذبه وجود دارد. اگر شما به دیگران انرژی بدهید، آن‌ها انگیزه می‌گیرند. اما جذبه باعث می‌شود که افراد از یکدیگر الهام بگیرند. انرژی به راحتی قابل دیدن است و حتی می‌توان میزان آن را به درستی اندازه‌گیری کرد. اما جذبه از قابلیت توصیف برخوردار است و نمی‌توانیم آن را اندازه بگیریم و حتی نمی‌توانیم از آن تقلید کنیم.

«هر قانونی که حقوق انسان‌ها را محترم شمرد، عادلانه است. هر قانونی که انسان‌ها را تحقیر کند، عادلانه نیست».

لوترکینگ می‌توانست به خوبی در مورد باورهایی که دارد صحبت کند. قدرتی که در کلمات او نهفته بود، در هر قلبی نفوذ می‌کرد. او همیشه می‌گفت که «من باور دارم». خیلی راحت حرف می‌زد و همیشه از کلمات و جملات ساده استفاده می‌کرد.

شما باید به مردم چیزی بدهید که به آن باور دارند.

قیمت پایین نوعی احساس اطمینان دادن به مشتری است. البته یادتان باشد که حتی اگر محصولتان به خوبی فروش رفت، به این دلیل نیست که همه مشتریان شما وفادار هستند. بخشی از فروش محصول به این دلیل رخ داده که شما قیمت اولیه خود را پایین آوردید.

برای کمک به خودتان باید قیمت محصولات را پایین بیاورید تا کسانی هم که مشتری شما نیستند ترغیب شوند که محصول را بخرند و مورد استفاده قرار دهند.

باید به قانون «انتشار نوآوری» هم توجه داشته باشید. براساس این قانون تنها وقتی می‌توانید در بازارهای انبوه به موفقیت برسید که با تلاش‌هایی که در طول سال‌ها انجام داده‌اید، به حدود ۱۵ تا ۱۸ درصد بازار نفوذ کرده باشید

نباید به این فکر کنید که شرکت‌های بزرگ همیشه موفق می‌شوند. اگر یک یا دو بار به موفقیت رسیدند، این احتمال وجود دارد که خطاهای گذشته خود را تکرار کنند و به زمین بخورند.

احساس مراقبت و حمایت همان چیزی است که توان حرکت و ریسک کردن را به افراد می‌دهد و باعث می‌شود که سازمان‌شان از بقیه سازمان‌ها برتر شود.

یک بندباز تنها وقتی خطر می‌کند و بدون طناب محافظ در ارتفاع بسیار زیاد کار خود را آغاز می‌کند که از حمایت مدیر سیرک خودش مطمئن است. مدیر به او می‌گوید که یک تور محافظ در پایین و درست زیر پای تو وجود دارد تا در هنگام بروز حادثه از تو محافظت کند. شما هم به عنوان یک رهبر در هر شاخه‌ای که فعالیت می‌کنید باید به کارمندان خود چنین توری را بدهید.