گفتیم: ما از طرف شوهرتان آمده ایم، کمی پول آوردیم به شما بدهیم. خانم در را کمی باز کرد؛ در همان نگاه اول دیدیم از سر و وضع زندگیشان فقر می بارد ولی در کمال عزت نفس، خیلی محکم و مؤدبانه گفت: آقا ما همهچیز داریم، به خدا همهچیز داریم، خواهش میکنم بفرمایید.
گفتیم: خانم این پول امانتی است که باید به شما بدیم، اگر شما نگیرید ما مجبوریم از لای دراین پول را به خانه شما بیندازیم.
با ناراحتی گفت: وقتی ما احتیاج نداریم چرا پول مردم را بگیرم. بعد هم در را بست و رفت. ما هم دیدیم اصرار بی فایده است و برگشتیم. بله، انقلاب با چنین مبارزانی به ثمر رسیده است.
آسمان